هضم تجربه ای از زندگی امام حسن(ع)

در استانه تولد امام حسن (ع) قرار داریم بهتر دیدم چند نکته بعنوان هضم تجربه ، که می توان از زندگی آن بزرگوار فرا گرفت ذکر کنم امید است بتوانیم با الگو برداری و هضم تجربه  از بزرگان خود به موفقیت و آرامش برسیم.

احترام به دنیای مطلوب دیگران

در تاریخ ذکر شده که در دوران طفولیت روزی امام حسن و حسین در حال وضو گرفتن بودند . مشاهده نمودند که پیرمردی در حال وضو گرفتن بصورت ناصحیح می باشد.

این دو برادر(امام حسن و حسین) که در سن طفولیت بودند با هم مشورتی کردند

و سپس به  پیرمرد گفتند:” ما قصد وضو گرفتن داریم امکان دارد شما وضوهای ما را نگاه  و قضاوت کنید و بگوئید کدامیک درست وضو می گیریم.”

پیرمرد پس از دیدن وضوها اشکال وضوی خودش را فهمید.

   بهترین روش توصیه  کردن همین است که فرد خودش فکر کرده و اشتباه خود را بفهمد

سقراط هم می گوید من به شما چیزی یاد نمی دهم فقط شما را مجبور به فکرکردن می کنم.

در معاشرت و روابط  داشتن نگاه از طرف مقابل:

روزی فردی از شهر شام(شهر محل خلافت معاویه) وارد شد و پس از رسیدن به امام حسن،مبادرت به فحاشی به آن بزرگوار  نمودند .

امام حسن تا اتمام سخنان آن مرد  شامی ساکت بودند و پس از اتمام ناسزاهای او فرمودند :”غریبه هستی، آیا جایی برای اسکان داری؟آیا غذا خورده ای و…”و به صورت خیلی ویژه از او پذیرایی نمودند و۳ روزی بعنوان میزبان از او پذیرایی نمودند .

یکی از نکاتی که در کتاب تانک فو روش برخورد با افراد دشوار اشاره شده است این است که در روابط روزمره و مبادلات کاری و خانوادگی مقداری هم از دید طرف مقابل به قضایا نگاه کنیم .

امام حسن از دید فردی به قضایا نگاه می کند  که در شام متولد و زندگی می کند.

در مسجدی نماز می خواند که  فوق العاده علیه خاندان علوی جوی مسموم دارد

لذا او را درک می کند و عظمت خود را بعنوان انسانی  وارسته در تاریخ ثبت می کند.

اگر در ارتباطات قبل از قضاوت و تصمیم گیری ،مقداری از ادراک طرف مقابل  نگاه می کردیم و در ذهن خود، چگونگی علت رفتار او را بررسی می کردیم  آرامش فوق العاده  در زندگی ها حاکم بود . این موارد رادر کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم  به تفصیل ذکر نموده ام.

انفاق و بخشش بدون هیچگونه توقع

امام حسن(ع) چندین نوبت کلیه اموالش را با فقرا تقسیم کرد .برای رشد معنوی و مادی باید بخشندگی و گذشت داشته باشیم

داشتن و پرورش خلاقیت در تمام شرایط:

همانطور که تاریخ گویاست وقتی امام حسن متوجه شدند فرماندگان لشکرش به او خیانت نموده اند و حتی تصمیم به کشتن او را دارند امام حسن مبادرت به صلح نمودند ولی اگر مفاد صلح را مطالعه ای داشته باشیم متوجه خواهیم شد مثل برندگان جنگ طرف مقابل را متقاعد نموده است که صلح نامه را امضا نماید .و داشتن مهارت متقاعد کردن  از ضروریات ارتباطات و منش سیاسی هر فرد می باشد

با حدیثی از آن بزرگوار به مبحث خاتمه می دهم:

قالَ علیه السلام : إ نّ الْحِلْمَ زینَهٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّهٌ، وَالْعَجَلهَ سَفَهٌ.
ترجمه :
فرمود: صبر و شکیبائى زینت شخص ، وفاى به عهد علامت جوانمردى ، و عجله و شتابزدگى (در کارها بدون اندیشه ) دلیل بى خردى مى باشد.

هضم تجربه ای از زندگی ام المومنین حضرت خدیجه

امروز دهم ماه رمضان است این روز مصادف با رحلت ام المومنبن حضرت خدیچه کبری  می باشد  لذا تصمیم گرفتم  از زندگی آن بزگوار (در حد برداشت خودم) مقداری  هضم تجربه و الگو برداری داشته باشیم یقینا استفاده از این الگوها (که به عنوان کاتالوگ پیشرفت و آرامش هستند)می تواند آرامش همراه با موفقیت  را به زندگی ها هدیه کند

۱اگر کسی را می خواهیم بشناسیم با او تجارت و معامله کنیم

این  مثال را در فارسی زیاد بیان می کنیم  ولیکن پرونده های قضایی زیادی در دادگاهها مفتوح است و علت آن اعتماد به طرف شکایت است. حضرت خدیجه یکی از متملکین قریش بودند و حضرت محمد در شهر بعنوان امین شناخته می شد ولیکن اول از حضرت محمد خواست با میسره(غلام خود) سفری تجاری به شام برود و  پس از تجارت راستگویی و  امانت و خوش خلقی و …  حضرت محمد را از نزدیک دید.

چندی  پیش در تاکسی بودم فردی مسافر تاکسی بود و گریه و درد و  دل می کرد .می گفت:” ۲۰ سال است دارم برای صاحبکارم  بعنوان کارگر ساختمانی کار می کنم چندی پیش صاحبکارم دستمزد و طلبم را حساب کرد و گفت ۲۰ میلیون دیگر بدهی یکی از این آپارتمانها را به تو می دهم من هم خیلی خوشحال شدم و مبلغ ۲۰ میلیون را با فروش خودرو شخصی ام تهیه کرده و به صاحبکارم پرداخت کردم .چون  به استادکارم اعتماد کامل داشتم هیچ رسیدی نگرفتم ، با توجه به گرانی ناگهانی آپارتمان استادکارم می گوید مقدار ۲۰میلیون که از تو قرض کرده ام  را  هنگام فروش آپارتمان می دهم .و در جواب اعتراض من که گفتم مگر قرار نبود آپارتمان بنامم کنی گفت من چنین قولی نداده ام و…”

با گردشی در جامغه و دادگاهها از این گونه پرونده ها زیاد می توان یافت .

فردی کربلا می رود ،

فردی نماز اول وقت می خواند ،

فردی معتمد محل است

و…

همه اینها قابل تحسین بوده و هست ولیکن اگر تصمیم به تجارت دارید باید حتما با شرح کلیه جزئیات مکتوب شود

و اگر قصد برقراری رابطه کاری یا خانوادگی دارید باید حتما با فرد مقابل تجارتی برقرار شود یا به نحوی صداقت او سنجیده شود سخنان دیگران دلیل بر خوب بودن کسی نیست (شاید بتوان ۴۰ درصد به سخنان دیگران اعتماد کرد).

۲باید برای خود زندگی کنیم نه عرف و سخن دیگران

حضرت خدیجه یکی از با نفوذترین زنان قریش بودند این بزرگوار خواستگاران زیادی داشتند ولیکن جواب مثبت به هیچکدام ندادند ولیکن چون به محمد امین(حضرت محمد) علاقه مند بودند درخواست خود را مبنی بر ازدواج با محمد امین  را به عموی  پیامبر دادند و توجهی به عرف جامعه که:

اختلاف سنی
مکنت مالی
پیشنهاد دهنده نباید زن باشد
و…

نداشتند .

متاسفانه خیلی از افراد زندگی خود را صرف این می کنند که اگر این کار(درست) را انجام دهیم دیگران چه فکری میکنند و از انجام کار درست بخاطر حرف دیگران خودداری می کنند .

یک ضرب المثل قدیمی و فوق العاده خطرناک وجوددارد که می گوید :

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

همانطور که ذکر شد این ضرب المثل فوق العاده غلط است

۳ . آسانسور موفقیت خراب است وحتما باید از نردبان ترقی نمائید.

این جمله را فوق العاده دوست دارم که موفقیت یک شبه حاصل نمی شود و نیازمندتلاش و پشتکار است اگر کتاب اثر مرکب را مطالعه کرده باشید آقای دارن هارلی نویسنده کتاب ذکر می کند موفقیت تکرار لجوچانه کارهای ساده است.

به گفته آقای گاندی (رهبر فقید هند) نردبان موفقیت ۴ پله دارد  که عبارتند از:

اول شما را نادیده می گیرند

بعد به شما خواهند خندید

سپس با شما خواهند جنگید

و بعد شما موفق خواهید شد

حضرت خدیجه نیز پله ها را  تک تک سپری نمود

پس از ازدواج همه فامیل قریش با او قطع رابطه نمودند  و عملا او را نادیده گرفتند

سپس پس از اینکه او تمام سرمایه اش را صرف پیشرفت اسلام نمود و فقر به او فشار می آورد او را مورد تمسخر قرار  می دادند

و پس از مدتی مسلمین را در شعب ابوطالب محاصره نمودند

و در خاتمه اسلام پیروز و آن حضرت ام المومنبن شد و در حدی مقام وجایگاه یافت که جبرئیل  کفن او را  از بهشت آورد

ما نیز باید برای موفقیت تک تک پله ها را با صبر سپری کنیم

رابطه فن بیان و موفقیت

فن بیان خوب، شانس موفقیت را افزایش میدهد؟ شاید این جمله عجیب باشد و بگویید موفقت چه ربطی به فن بیان دارد.

فن بیان یکی از ضروری ترین مهارت هایی است که هر فرد باید داشته باشد. و خوشبختانه اکتسابی نیز می باشد یعنی می توان با تمرین و پشتکار آنرا بدست آورد .

فن بیان یک اثر هاله ای روی بقیه مهارت ها دارد به این معنی که اگر فردی فن بیانی خوب داشت از نظر دیگران انسانی توانمند شناخته می شود (هر چند هیچ توانایی نداشته باشد ) و اگر فن بیان نداشت از نظر جامعه فردی بدون توانائی شناخته خواهد شد(هر چند بالاترین توان را دارا باشد).

همانطور که ذکر شد فن بیان اکتسابی است و با تمرین متعدد قابل دستیابی است

خوشبختانه الان به راحتی می توانیم صدای خود را ضبط کنیم و با گوش کردن صدای خود عیب هایش را یافته و مجددا تمرین کنیم

فن بیان ۲ قسمت است :

لحن: چگونگی اداء کلمات ، مکث ها و …است .باید دهان کامل باز شود و کلام ما با قدرت بیان شود .که با تمریناتی مثل:

تمرین صحبت کردن با خودکار(قرار دادن خودکاری در دهان و خودکار را با دندانها گرفته و سپس صحبت می کنیم .انجام روزانه ۵ دقیقه بسیار عالی است)یا مشدد خوانی می توان مهارت را کسب نمود.

وازگان:چگونگی استفاده از واژگان و تنوع آنها می باشد.که با شنیدن سخنان افراد موفق و مطالعه قابل افزایش است.

آقای استیو جابز سخنی بسیار جالب دارد و می گوید نحوه ارائه هر چیز اهمیت آنرا نشان می دهد.

اگر به افراد موفق و تاثیر گذار جهان، نگاهی داشته باشیم متوحه این حقیقت خواهیم شد که همگی آنها فن بیانی خوب دارند.

دكتر “جانسون اكنور” در بوستون آمريكا، رابطه ي جالبي بين واژه ها در كلام افراد و موفقيت حرفه اي آنها پيدا كرد:

او از ١٠٠ مرد جوان كه اهل مطالعه در حرفه خود بودند امتحان واژگان گرفت.
پنج سال بعد، دكتر جانسون روند موفقيت آنها در تجارت را بررسي كرد و رابطه جالبي كشف شد:

از ميان كساني كه نمره واژگان آنها بالا بود، از هر چهار نفر يك نفر تاجر موفقي شده بود.
از ميان تاجران موفق فقط يك نفر در امتحان واژگان نمره پاييني آورده بود.

پس نتیجه گرفت که؛
داشتن دایره واژگان گسترده و به کاربردن واژگان درست در زمان درست ( فن بيان خوب )، ٢٥٪‏ شانس موفقيت در بيزنس را افزايش ميدهد!

برای افزایش و بهبود فن بیان خود باید به افراد موفق نگاه کنیم و از آنها تقلید کنیم

بهبود فن بیان فقط یک راه دارد و آن تمرین است.

کتاب تنها راز موفقیت

کتاب تنها راز موفقیت حدود ۹۰صفحه دارد و آقایان جواشیم دپوسادا و الن سینگر آن را به رشته تحریر درآورده اند .

این کتاب بصورت داستانی ماجرای تحقیق مارشملو دانشگاه استنفورد را در زندگی یک فرد پیاده می کند

مولف توضیح می دهد تنها راز موفقیت عدم مصرف مارشملوهایمان در زمان حال و خوردن ارزش افزوده ان در زمانهای دیگر می باشد.

خلاصه تحقیق مارشملو به این صورت است که به کودکان کیک مارشملو داده شد و به آنها گفتند اگر این کیک را تا ۱۵ دقیقه نخورید بعد از ۱۵ دقیقه ۲ کیک دریافت خواهید کرد.

در کتاب تنها راز موفقیت به این نکته اشاره می شود که همه ما دوست داریم موفق شویم و در قله موفقیت باشیم

ولیکن افراد اندکی هستند که بهای موفقیت خود را بپردازند .

این افراد از خوشی های اندک روزمره خود چشم می پوشند و در آینده موفقیت های عالی بدست می آورند

این است رمز موفقیت انسانهای موفق و تفاوت آنها با بقیه انسانها .

تحقیق ۱۰۰میمون از نگاهی دیگر

اقای کن کایز در کتاب صد میمون نتایج تحقیقی را اعلام می دارد که به بتحقیق صد میمون معروف می باشد و سیار تامل برانگیز است بدین جهت تحقیق را ذکر  و از نگاهی دیگر به آن نگاه می کنم:

تحقیق صد میمون:

در جزیره ای در ژاپن، تعدادی از گونه خاصی از میمون زندگی می کردند

غذای این میمونها سیب زمینی شیرین بود و  سیب زمینی ها را با گل های چسبیده به آن می خوردند.

در  سال ۱۹۵۲ یکی از میمونها (بصورت اتفاقی) گل سیب زمینی را شسته و مصرف کرد .

این میمون این کار را ادامه داد و به تدریج میمونهای دیگر نیز این کار را انجام دادند .بدین صورت که  قبل از خوردن سیب زمینی آنرا می شستند .

به تدریج در سال۱۹۵۸(زمانی که ۱۰۰امین میمون این کار را انجام داد) اتفاق خیلی جالبی در جزیره ای دیگر (که حدود ۳۰۰مایل با جزیره قبلی فاصله داشت) رخ داد.

میمونهای آنجا نیز سیب زمینی را( قبل از خوردن با همان روش ذکر شده)شسته و می خوردند.

آقای کن کایز بیان می کند با اینکه ارتباط مستقیمی بین میمونها وجود نداشت ولیکن سطح آگاهی منتقل می شود

به بیانی دیگر وقتی آگاهی و دانش از حد ۱۰۰ میمون فراتر رود بین میمونها همه گیر می شود و همگی آنرا می آموزند.

تحقیق یا تئوری ۱۰۰ میمون از ۲ نگاه قابل بررسی می باشد :

الف.اگر دقت کنیم تجربه یادگیری روی میمونهای جزیره ای با ۳۰۰ مایل فاصله موثر بود .پس می توان با آموزش ۱۰۰نفره کل قشری را آموزش دیده نمود.

به عنوان مثال آموزش ۱۰۰ نفر از پزشکان ،کارمندان یا ….کل آن صنف را بی نیاز می کند البته باید دوره های آموزشی به درستی طراحی شود و قشر هدف با لذت سرکلاسها حاضر شوند.

ب.میمون های جزیره اولیه که با یادگیری از دوست خود زندگی بهتری را تجربه کردند

من از منظر دیگر به تحقیق ۱۰۰ میمون نگاه می کنم.  وقتی میمون اول سیب زمینی را شست و خورد و به کار خود ادامه داد  میمون با این کار خود رضایت وشادی اش را به بقیه میمونها نشان داد(هیچگاه توصیه نکرد که میمونها سیب زمینی را بشویید خوشمزه تر است)میمونها وقتی لذت او را از خوردن سیب زمینی شسته دیدند آنها نیز به تدریج این کار را انجام دادند و…

اگر نتایج تحقیق صد میمون را به انسانها تعمیم دهیم.

همه دوست داریم زندگی خوبی داشته باشیم
همه دوست داریم عدالت جهانی باشد
همه دوست داریم آرامش همگانی شود
و…

هر انسان باید خوبی خودش را نشان دهد و به تدریج نزدیکانش خوبی او را تقلید نموده  و  پس از  آن به  تدریج جهانی می شود.

تحقیق ۱۰۰میمون مرا یاد جمله ای زیبا (که دقیقا نمی دانم مربوط به کیست ولی خیلی پر معنا می باشد )می اندازد

اول دوست داشتم جامعه را اصلاح کنم دیدم خیلی سخت است

سپس تصمیم گرفتم شهرم را اصلاح کنم دیدم سخت است

سپس تصمیم گرفتم خانواده خود را اصلاح کنم دیدم سخت است

فهمیدم راه اصلاح جامعه، فقط اصلاح خودم است اما حیف عمرم تمام شده بود.

صحبت خود را با حدیثی زیبا ادامه میدهم

قال الصادق علیه السلام :

«کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ لِیُرَوا مِنْکُمُ الاِْجْتِهادَ وَالصِّدْقَ وَالْوَرَع

مردم را با غیر زبان دعوت کنید تا از شما اجتهاد، راستگویی و پارسایی ببینند.»

معنی مختصر این حدیث  این است که خودت خوب باش مردم خوب می شوند

اگر دوست داریم عدالت در جامعه باشد باید شخصا در زندگی و خانواده رعایت کننده عدالت باشیم .تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین عدالت را بچشند و عاشق و عمل کننده عدالت در زندگی شوند .مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج عدالت گسترش می یابد.

اگر دوست داریم نظم در جهان حاکم باشد باید خودمان منظظم باشیم و برای زمانهای خود برنامه ریزی داشته باشیم تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین نظم و موفقیت  را بچشند و عاشق داشتن نظم و موفقیت شوند .مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج نظم گسترش می یابد.

اگر دوست داریم اخلاق در جامعه حاکم باشد باید خودمان تحت هیچ شرایطی اصول اخلاقی را زیر پا نگذاریم تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین اخلاقیات را بچشند. تا فرزندان و خانواده عاشق و عمل کننده به اصول اخلاقی شوند  و مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج عدالت گسترش می یابد.

اگر دوست داریم در ادارات کار بدون معطلی انجام شود بعنوان کارمند از خودمان شروع و مسئولیت پذیر باشیم تا همکاران از رفتار ما لذت برده و آنها نیز شروع کنند و ارباب رجوع ها نیز لذت برده و در کار خود انجام دهند.

جهانی شدن کدام صفت را زیاد دوست داریم ؟؟

در آستانه ماه رمضان(ماه میهمانی خداوند ) قرار داریم بیائیم بجای توصیه گرایی عملگرائی  را در خود تقویت کنیم به قطع یقین جامعه عالی خواهیم داست.

کتاب تئوری انتخاب

کتاب تئوری انتخاب را می توان معجزه قرن حاضر نامید این کتاب به قلم پروفسور ویلیام گلسر می باشد. ویلیام گلسر که بعدها موسسه ای تحت عنوان خودش با موضوعیت تئوری انتخاب تاسیس کرد .

دکتر علی صاحبی نیز بعنوان دستیار ارشد ایشان کارشان را ادامه دادند و در ایران نیز موسسه تئوری انتخاب را تاسیس نمودند
و اکثر کتابهای ویلیام گلسر و تئوری انتخاب را نیز ترجمه کردند .در این کتاب برای اولین بار به مبحث دنیای مطلوب افراد نگاهی نو می اندازد
و در نهایت ثابت می کند که انسان بیش از این که فکر کند مسئول است و هر انسانی مسول کلیه اتفاقاتی که برایش می افتد می باشد .
در این کتاب که حدود ۶۰۰ صفحه دارد از ماشین رفتار انسانی نام می برد و بیان می کند که انسانها چگونه رفتار می کنند .
بیان این کتاب این است که انسانها در کلیه لحظات در حال رفتار می باشند (از جزئی ترین کار تا کلی ترین آنها)وب عنوان مثال شما که الان در حال خواندن کتاب هستید در حال رفتار هستید
و رفتار هر فرد ۴ جزء دارد که فکر و عملکرد آن رفتار موثر ترین قسمت است.

احتمالا تا کنون این صحبت و مشابه آنرا را شنیده باشید :
داری کاری می کنی که عصبانی شوم
بچه ام ، پدرو مادرم ،رئیسم ، کارمندم و…نگذاشتند این کار را انجام دهم.
و….
در صورتی که کتاب تئوری انتخاب این حرفها را رد می کند و بیان می کند که ما قربانی شرایط نیستیم و لحظه به لحظه زندگی در حال انتخاب هستیم .
در این کتاب انسان را مسئول صد در صد اتفاقاتی که برایش می افتد می داند
شخصا نیز از کتاب مذکور برای نوشتن کتاب خود (بنام تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم )استفاده نمودم
اگر کسی از من در خواست پیشنهاد و معرفی یک کتاب را برای مطالعه داشته باشد مسلما پیشنهاد من کتاب تئوری انتخاب است.

کتاب به سرانجام رساندن کارها

اغلب ما کارهایی را دوست داریم انجام دهیم و انجام و دست یابی به آن هدف از آرزوهای ماست ولیکن موفق به اتمام آن کار نمی شویم در کتاب به سرانجام رساندن کارها ،نوشته دیوید آلن به این مساله تاکید دارد و به نظر من تنها راه به سرانجام رساندن کارها ذکر شده است.

نویسنده در این کتاب از تکنیک(Getting Thing Done)GTD  برای تمام نمودن کارها نام برده می شود .کارها و فرامین داخل کتاب به نظر ساده و پیش پا افتاده است.

خواننده با خود می گوید آیا واقعا انجام این کار مرا به هدف و اتمام پروژه خواهد رساند؟

و من با قاطعیت می گویم بله

مسلماکتاب اثر مرکب را خوانده اید و نتایج آنرا در زندگی شاهد بوده اید (اگر نخوانده اید توصیه اینجانب مطالعه آن می باشد) در کتاب اثر مرکب ذکر می شود تکرار کارهای ساده بصورت روزمره موفقیت است.

کتاب به سرانجام رساندن کارها

خلاصه ای از کتاب:

از مغز به عنوان عضوی  برای فکر کردن و تصمیمات درست نام برده شده است و بیان می شود انباشت اطلاعات زیاد در آن منجر به عدم کارائی لازم می شود .الان به عنوان مثال شما در حال خواندن مطلب اینجانب هستید

ناگهان یادتان می آید که قسط وام خانه را پرداخت نکرده اید و در فکر می روی که تا به ضامن وام زنگ زده نشده است سریعا اقدام کنم

بچه می آید و می گوید خاله گفت  فردا شب بیائید خانه ما و شما به فکر می روی برای کادو چه چیزی بخری

همسایه درب خانه را می زند و می گوید فردا جلسه ساختمان است بیا و شما به فکر می روی چگونه تخلف های همسایه کناری را محترمانه به او بگوییتا ناراحت نشود و موثر باشد

و خلاصه مغز ما مملو از لیست کارها شده و تمرکز بر هیجکدام ممکن نمی شود.

در کتاب به سرانجام رساندن کارها، در مورد فرمول انجام کارها مطالبی ذکر و عنوان می کند در این کتاب که نوشته دیوید آلن است انسان از جند برنامه گی بازداشته شده است از لیستی خارج ذهن نامبرده می شود و هرکاری که به ذهن می رسد درون آن یادداشت کنیم و تمرکز روی یک کار داشته باشیم و آخر هفته لیست خود را بازرسی کنیم و آنها را ۳ دسته تقسیم کنیم

بدرد نمی خورد و باید از لیست حذف شود
سریع قابل انجام است و باید انجام داد
انجام آن طولانی مدت است و باید به لیست دیگری تحت عنوان لیست پروژه ها منتقل نمود.

کارها ۳دسته اند :

سریع و یک مرحله ای انجام می شوند که باید در لیست کارها بیاید و هفتگی سازماندهی شود

بیش از یک مرحله وقت سپری می کند  که باید در لیست پروژه ها بیاید و وظایف  گام به گام مشخص و درلیست کارهای یک مرحله ای ذکر شود

انجام آن   کارها مستلزم انجام مقدماتی توسط دیگران است. باید لیست انتظار درست کنیم

 

 

راز شاد زیستن

آیا  مفهومی بنام راز شاد زیستن وجوددارد ؟ اگر نگاهی به زندگی افراد مختلف داشته باشیم می بینیم بعضی افراد، زندگی شادی دارند و بعضی افراد شادی و آرامش در وجود آنها نیست.

مسلما این سوال (راز شاد زیستن)از اول خلقت بوده و تا آخر خلقت نیز وجود خواهد داشت .

بعضی افراد علت  عدم وجود شادی را  تمرکز بر محدودیت ها می دانند و سعی در کسب آن می دانند (داستان  گندم در اولین روز خلقت )

یا بعضی ها پول را عامل شاد زیستن میدانند که در جواب آنها مثالهای رد کننده زیادی می توان یافت(در جامعه افراد غنی از پول ناشاد و فقرای شاد قابل رویت است)

فلاسفه و اساتید موفقیت زیادی در  مورد راز شاد زیستن  کار کرده اند و مهمترین راز آنرا در ۵ عنوان ذکر نموده اند که در ادامه بیان خواهد شد.

حتما در زندگی دیده ایم فردی با داشتن ماشین شاد و فردی دیگر ۲ ماشین دارد و شادی ندارد.یا فردی با خرید خانه شاد و فرد دیگری با داشتن تعداد زیادی خانه شاد نیست و  موارد دیگر و این مطلب را ثابت می کند که راز شاد زیستن  متفاوت است و هر فردی باید طبق فرمول و چارچوبی که ذکر می شود انرا بیابد.

شاید با خواندن  آنها ، مطالبی ساده به نظر برسد ولیکن با قاطعیت تمام اعلام می کنم عمل به آنها منجر به شادی است و بجز رعایت این موارد چیزی تحت عنوان راز شاد زیستن وجود نخواهد داشت.

فرمول راز شاد زیستن

اولین راز شاد زیستن:

لذت بردن از چیزی است که دوستش داریم؟ شاید پس از خواندن این جمله تعجب کنید و با تعجب بپرسید مگر ممکن است که ما از چیزی که دوست داریم لذت نبریم.


متاسفانه از چیزهایی که دوست داریم ولیکن بدلیل ترس از قضاوت دیگران و احساس گناه از آنها لذت نمی بریم .

یک بار تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم ما می خواهیم برای خودمان زندگی کنیم یا برای دیگران!

ما یکبار بیشتر عمر نمی کنیم و این عمر را باید صرف خودمان کنیم  و تا آرامش و شادی وجود نداشته باشد مسلما نمی توانیم به رشد بالقوه ای که در وجودمان نهادینه شده است دست یابی پیدا کنیم.یعنی وقتی آرامش و شادی داریم مغز تصمیمات خوب و عالی اخذ نمی کند.با سخنی زیبا از آقای دیل کارنگی این مبحث را خاتمه می دهم”اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر به یک سردرد معمولی خود اهمیت می دهند تا به خبر مرگ من و شما،دیگر نگران نخواهید شد که درباره شما چه فکری می کنند”

دومین راز شاد زیستن:

دوری از چیزی است که دوستش نداریم؟

این راز خیلی ساده به نظر می رسد ولیکن در عمل مشاهده می شود که به راحتی نمی توان انجام داد.

مثلا فرد خجول خمیر بازی افرادی می شود و اصولا مجبور به انجام خیلی کارها می شود که واقعا دوست ندارد.

یا بعلت ندانستن مهارت نه  گفتن مجبور به کاری می شود که دوست ندارد

یا بعلت نداشتن فن بیان خوب به خوبی نمی تواند منظور خود را بیان نماید و در نهایت مجبور است کاری را انجام دهد که دوست ندارد.

و ….

که فرد باید با آموزش دیدن توانمندی ها را در خود بوجود آورد که دیگر خجول نباشد و مهارت نه گفتن و بقیه مهارتها را  که لازمه هر انسان است در خود تقویت نماید. شخصا از نداشتن این مهارت ها ضربه خورده ام ولیکن الان که این مهارت ها را کسب نموده ام خود را انسانی موفق می دانم و امیدوارم بتوانم با دوره هایی این آموزش ها را برای مردم عزیز قرار دهم

سومین راز شاد زیستن:

اگر چیزی را دوست ندارید و نمی توانید از ان دوری کنید آنرا تغئیر دهید

به عنوان مثال در شغل و جایگاهی هستید و مدیر آنجا ادم منطقی نیست و نمی توانید تحملش کنید و از طرفی به پول آن کار نیاز دارید (و طبق دومین راز نمی توانید شغل را ترک کنید) محیط را تغئیر دهید و به اداره ای دیگر بروید

 

چهارمین راز شاد زیستن:

اگر چیزی را دوست ندارید و نمی توانید از ان دوری  و آنرا تغئیر دهید آنرا بپذیرید

در حقیقت این نکته خیلی سخت و درحد شعار است مگرمی شود چیزی که دوست نداریم و قابل تغئیر نیز نباشد بپذیریم

پنجمین راز شاد زیستن:

با تغئیر نگرش چیزهایی که دوست ندارید بپذیرید و در جستجوی یافتن خوبی آن چیز بگردیم واگر موفق به یافتن خوبی نشدید متاسفانه مشکل از شماست حضرت عیسی(ع) از لاشه بد بوی سگ دندان سفید او را دید

به هر چیز تمرکز دکنیم آنرا خواهیم دید به کجا می نگریم(خوبی یا بدی)