انسان چگونه رفتار می کند؟

در مورد چگونگی و چرائی رفتار انسان صحبت های متعددی بیان شده است و دقیق ترین تعریف را آقای ویلیام گلاسر ذکر می کند و چون ۴ مولفه دارد و ماشین نیز ۴ چرخ دارد به آن ماشین رفتار می نامند لذا تصمیم دارم در این مقاله توضیحاتی در مورد آن ذکر کنم.

اجزاء ماشین رفتار

وقتی از ماشین نام برده می شود همه ما می دانیم که ماشین ۲ جزء اصلی دارد که در ظاهر و بدنه آن قرار گرفته اند:

  • جزء اول موتور و نیروی محرکه ماشین
  • جزء دوم چرخهای ماشین است که نیروی موتور را تبدیل به حرکت می کنند

ماشین رفتار

همانطور که در تصویر مشاهده می شود موتور ماشین بعنوان محرک چرخهای ماشین را به حرکت در می آورد و ماشین به سمت مقصد می رود و چرخهای جلو ماشین قابل کنترل و برنامه ریزی  می باشد.

رفتار  انسانی نیز بسیار شبیه ماشین می باشد که در زیر توضیح خواهم داد و امیدوارم بتوانیم با شناخت و در اختیار گرفتن چرخهای  رفتاری خود زندگی شاد و همراه با آرامش و تعالی داشته باشیم.

چرا  ما رفتار می کنیم؟

هر انسانس با هر کاری انجام می دهد در حال رفتار است و رفتار او محرکی است که فرد را به یکی از نیازهای اساسی اش خواهد رساند.بعنوان مثال  الان که شما در حال مطالعه مقاله جاری هستید نیز در حال رفتار هستید و با مطالعه مقاله، هدف تامین یکی از نیازهای اساسی خود را دارید

و هر رفتار از ۴ مولفه تشکیل شده است شروع هر رفتاری فکر است و اصولا پس از فکر احساس بوجود می آید و پس از احساس با فیزیولوژیک بدن و اعضای خود رفتاری انجام می دهد پس برای رفتار صحیح ضروری است که فکر را مدیریت نمائیم

اجزا ماشین رفتار

  • فکر
  • احساس
  • عملکرد
  • فیزیولوژیک

سخن  حضرت علی(ع) در مورد فکر:

مراقب افکارت باش که  گفتارت می شود

مراقب گفتارت  باش که رفتارت می شود

مراقب رفتارت باش که عادتت می شود

مراقب عادتت باش که شخصیت تو را می سازد

مراقب شخصیت خود باش که سازنده سرنوشت توست

 

نکته مهم

همانطور که در تصویر رویت شد ۲ چرخ حلو ماشین در اختیار راننده ماشین است و انسان با کنترل آنها حرکت می کند ولی هیچ اختیاری در مورد چرخهای عقب خودرو نداریم  در مورد ماشین رفتار نیز  عملکرد و فکرمان در دسترس و کنترل ما می باشد و با مدیریت آنها به راحتی می توانیم رفتار خود را کنترل نمائیم.

برای درک بهتر موضوع مثالی عرض خواهم کرد:

متاسفانه موضوعی که خیلی مواقع شاهد هستیم دو نفر سر ۴ راه در مورد اولویت حرکت بحث دارند :

اگر فرد فکر کند که فرد مقابل قصد دارد زرنگی کرده و به حق و حقوقش تجاوز کند مسلما احساس خوبی نخواهد داشت و در بهترین حالت با حرکت خودرو خود  اجازه تردد به فرد مقابل نمی دهد و موجبات ناراحتی خود و فرد مقابل و دیر رسیدن  به مقصد طرفین می شود

اگر فکر کند که فرد مقابل عجله دارد و احساس همدردی کرده و راه را برایش باز می کند و با این کار هر دو لذت برده و زودتر به مقصد می رسنند

مشاهده شد که با یک تغئیر فکر ساده چگونه موجبات تغئیر  رفتار و ایجاد آرامش گردید.

هضم تجربه ای از زندگی ام المومنین حضرت خدیجه

امروز دهم ماه رمضان است این روز مصادف با رحلت ام المومنبن حضرت خدیچه کبری  می باشد  لذا تصمیم گرفتم  از زندگی آن بزگوار (در حد برداشت خودم) مقداری  هضم تجربه و الگو برداری داشته باشیم یقینا استفاده از این الگوها (که به عنوان کاتالوگ پیشرفت و آرامش هستند)می تواند آرامش همراه با موفقیت  را به زندگی ها هدیه کند

۱اگر کسی را می خواهیم بشناسیم با او تجارت و معامله کنیم

این  مثال را در فارسی زیاد بیان می کنیم  ولیکن پرونده های قضایی زیادی در دادگاهها مفتوح است و علت آن اعتماد به طرف شکایت است. حضرت خدیجه یکی از متملکین قریش بودند و حضرت محمد در شهر بعنوان امین شناخته می شد ولیکن اول از حضرت محمد خواست با میسره(غلام خود) سفری تجاری به شام برود و  پس از تجارت راستگویی و  امانت و خوش خلقی و …  حضرت محمد را از نزدیک دید.

چندی  پیش در تاکسی بودم فردی مسافر تاکسی بود و گریه و درد و  دل می کرد .می گفت:” ۲۰ سال است دارم برای صاحبکارم  بعنوان کارگر ساختمانی کار می کنم چندی پیش صاحبکارم دستمزد و طلبم را حساب کرد و گفت ۲۰ میلیون دیگر بدهی یکی از این آپارتمانها را به تو می دهم من هم خیلی خوشحال شدم و مبلغ ۲۰ میلیون را با فروش خودرو شخصی ام تهیه کرده و به صاحبکارم پرداخت کردم .چون  به استادکارم اعتماد کامل داشتم هیچ رسیدی نگرفتم ، با توجه به گرانی ناگهانی آپارتمان استادکارم می گوید مقدار ۲۰میلیون که از تو قرض کرده ام  را  هنگام فروش آپارتمان می دهم .و در جواب اعتراض من که گفتم مگر قرار نبود آپارتمان بنامم کنی گفت من چنین قولی نداده ام و…”

با گردشی در جامغه و دادگاهها از این گونه پرونده ها زیاد می توان یافت .

فردی کربلا می رود ،

فردی نماز اول وقت می خواند ،

فردی معتمد محل است

و…

همه اینها قابل تحسین بوده و هست ولیکن اگر تصمیم به تجارت دارید باید حتما با شرح کلیه جزئیات مکتوب شود

و اگر قصد برقراری رابطه کاری یا خانوادگی دارید باید حتما با فرد مقابل تجارتی برقرار شود یا به نحوی صداقت او سنجیده شود سخنان دیگران دلیل بر خوب بودن کسی نیست (شاید بتوان ۴۰ درصد به سخنان دیگران اعتماد کرد).

۲باید برای خود زندگی کنیم نه عرف و سخن دیگران

حضرت خدیجه یکی از با نفوذترین زنان قریش بودند این بزرگوار خواستگاران زیادی داشتند ولیکن جواب مثبت به هیچکدام ندادند ولیکن چون به محمد امین(حضرت محمد) علاقه مند بودند درخواست خود را مبنی بر ازدواج با محمد امین  را به عموی  پیامبر دادند و توجهی به عرف جامعه که:

اختلاف سنی
مکنت مالی
پیشنهاد دهنده نباید زن باشد
و…

نداشتند .

متاسفانه خیلی از افراد زندگی خود را صرف این می کنند که اگر این کار(درست) را انجام دهیم دیگران چه فکری میکنند و از انجام کار درست بخاطر حرف دیگران خودداری می کنند .

یک ضرب المثل قدیمی و فوق العاده خطرناک وجوددارد که می گوید :

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

همانطور که ذکر شد این ضرب المثل فوق العاده غلط است

۳ . آسانسور موفقیت خراب است وحتما باید از نردبان ترقی نمائید.

این جمله را فوق العاده دوست دارم که موفقیت یک شبه حاصل نمی شود و نیازمندتلاش و پشتکار است اگر کتاب اثر مرکب را مطالعه کرده باشید آقای دارن هارلی نویسنده کتاب ذکر می کند موفقیت تکرار لجوچانه کارهای ساده است.

به گفته آقای گاندی (رهبر فقید هند) نردبان موفقیت ۴ پله دارد  که عبارتند از:

اول شما را نادیده می گیرند

بعد به شما خواهند خندید

سپس با شما خواهند جنگید

و بعد شما موفق خواهید شد

حضرت خدیجه نیز پله ها را  تک تک سپری نمود

پس از ازدواج همه فامیل قریش با او قطع رابطه نمودند  و عملا او را نادیده گرفتند

سپس پس از اینکه او تمام سرمایه اش را صرف پیشرفت اسلام نمود و فقر به او فشار می آورد او را مورد تمسخر قرار  می دادند

و پس از مدتی مسلمین را در شعب ابوطالب محاصره نمودند

و در خاتمه اسلام پیروز و آن حضرت ام المومنبن شد و در حدی مقام وجایگاه یافت که جبرئیل  کفن او را  از بهشت آورد

ما نیز باید برای موفقیت تک تک پله ها را با صبر سپری کنیم

استفاده از اصل پیترز در روابط روزمره

اصل پیترز می گوید که افراد تا حدی ارتقا و رشد پیدا می کنند که به حد بی کفایتی برسند

اصل پیترز یا  اصل حد بی کفایتی به مدیران و کارکنانی اشاره می کند که در شغل خود دست و پا می زنند و دیگر نمی توانند گامی به جلو بردارند و پیشرفت حاصی ندارند.یعنی به حد بی کفایتی رسیده اند

کارکنان، به محض اینکه در یک موقعیت شغلی موفق می‌شوند و می‌توانند تمام استانداردهای آن را رعایت کنند، احساس می‌کنند که شایستگی قرار گرفتن در یک موقعیت بالاتر را هم دارند.

به  عنوان مثال کارگر  رستوران را فرض کنید او فکر میکند توانایی انجام کارهای بیشتری دارد و حقش در اینجا ضایع می شود.او به عنوان کمک آشپز مشغول کار می شود باز هم فکر می کند حقش ضایع شده و قابلیت رشد بیشتری دارد بعنوان آشپز اصلی مشغول کار می شود باز هم از شغل خود ناراضی است و احساس می کند قابلیت رشد بیشتری دارد سپس وقتی در سمت سرآشپزی قرار گرفت موفقیت های قبلی خود را ندارد چون در این جایگاه نیازمند مقداری دانش مدیریت نیز می باشد.

 

اکثر انسانها زمانی از موقعیت شغلی خود راضی هستند که معتقد باشند در حد مشخصی از بی کفایتی هستند و به محض احساس کفایت، از موقعیت فعلی ناراضی خواهند بود.

همچنانکه کسی که به خوبی شیرینی می‌پخته، الزاماً نمی‌تواند یک قنادی موفق را هم اداره کند. چون مدیریت یک قنادی، از جنس شیرینی پزی نیست و دانسته‌ها و تجربیات و مهارت‌های دیگری را نیاز دارد.

یا کارمندی که موفقیت های خوبی داشته است نمی توان با قاطعیت نطر داد می تواند ریاست خوبی نیز باشد.برای این موضوع باید توانایی افراد سنجیده شود

یکی از مهارت های مدیران ارشد این است که حواس شان به کارکنان خود باشد و آنها را به حد بی کفایتی نرسانند یا به قول معروف به حدی افراد را باد نکنند که دیگر بازدهی نداشته باشند و با یک فشار کوچک بترکند مدیران هوشمند افراد را در جایگاه قبل از بی کفایتی نگه می دارند یعنی قبل از اصل پیترز، تا نه نیرو از دست برود و  تخریب شودو نه سازمان افراد بدون بهره وری را درون خود داشته باشد .پس مدیران ارشد حتما باید به همه قابلیت های نیروها توجه نمایند(بررسی تست نیازها،تیپ شخصیتی،آزمون مهارت ها ضروری است)

در روابط انسانی نیز از اصل پیترز می توان درس گرفت و به این صورت است که به عنوان مثال:

فردی که همکار خوبی است الزاما نباید همیار و هم درد نیز باشد و با او همدردی کنیم (به کلمه الزاما توجه شود چون شاید همکار خوب ،همیار و هم درد نیز باشد)

همسر خوب الزاما نباید همکار خوبی هم باشد
رفیق خوب الزاما نباید لزاما نباید مشاور خوب نیز باشد

باید توانایی افراد در روابط را بسنجیم و در انتخاب نقشی که در زندگی به آنها می دهیم دقت داشته باشیم مثلا  هر دوستی برای مشاوره و گفتن راز خوب نیست یا…