بررسی علت ظلم و ستم به دیگران و یک تلنگر
خیلی از مشاورینی که داشته ام از ظلم و ستم دیگران شاکی بوده اند و افرادی فرصت طلب از نداشتن مهارت های دیگران استفاده و به ظلم و ستم و گرفتن حق دیگران مبادرت نموده اند
انسانها با رفتار خود تصمیم دارند یکی از نیازهای اساسی خود را تامین نمایند ولیکن بعضی افراد توجهی به دیگران نداشته و در مسیر رسدن به نیاز خود از ظلم و ستم به دیگران دوری نمی کنند.و موجبات نارضایتی دیگران را فراهم می کنند
هدف اینجانب از نوشتن این مقاله تلنگری به این افراد است.
همینطور که میدانید هر ظلم و ستم ۲ قسمت دارد که با فراهم شدن آنها پدید آمدن آن ستم یا ظلم میسر خواهد شد. این ۲ قسمت عبارتند از:
- ظالم:فردی که ظلم روا می دارد
- مظلوم:فردی که اجازه می دهد افراد فرصت طلب بر او ظلم نمایند
علاقه شدید من به انجام و صحبت در مورد کاری است که می توانیم انجام دهیم در حقیقت ما می توانیم مهارت های ارتباطی خود را افزایش داده تا افراد فرصت طلب موفق به ظلم نشوند لذا در کلیه نوشته ها و سخنان خود، هدفم افزایش توان و مهارت فردی بوده است ولیکن در این مقاله برخلاف رویه های قبلی ام به فرد ظالم نگاهی می اندازم و در مورد ظلم و عواقب آن توصیه ای خواهم داشت.
امید است بتوانیم با مهارت های ارتباطی و افزایش آن زندگی همراه آرامش و شادی داشته باشید.با داستانی قابل تأمل مقاله را ادامه می دهم
داستان تاریخی:
روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به عنوان نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان.
بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت …
اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزم هایش را برای فروش جلویش گذاشته بود ناگهان جوانی وارد شد و یک تکه از هیزمها را دزدید و بسرعت دور شد. بهلول تصمیم گرفت که فریاد بزند:” که او را بگیرید” که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت:” حقش بود”
بهلول به جرکت خود ادامه داد تا اینکه بقالی را دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول تصمیم گرفت که بگوید:” چه میکنی؟” که ناگهان الاغی سررسید و سر به ظرف ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ ظرف ماست را برگرداند و ماست بریخت و ظرف شکست.
مجددا بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز(پارچه فروش) مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن کم فروشی می کرد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد.
جلو رفت تا به بزاز اعتراض کرده و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی داخل دخل بزاز پرید و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به انتهای مغازه داخل لانه خودش رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست
امیدوارم از این داستان این معنی برداشت نشود که چون ظالم محاکمه می شود ما اجازه ظلم به هر فردی بدهیم چون با تاملی در آیات قران و سخن بزرگان انسان از تحت ظلم واقع شدن نیز نهی شده است و…
اما چند نکته قابل تامل به افرادی که مبادرت به ظلم به دیگران می کنند :
1.پیامبر (نهج الفصاحه ص 422 ، ح 1281)می فرماید :
ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَهِىَ راجِعَةٌ عَلى صاحِبِها: اَلبَغىُ و َالمَكرُ و َالنَّكثُ؛
سه خصلت است كه در هر كس باشد (آثارش) به خود او بر مى گردد: ظلم كردن، فريب دادن و تخلّف از وعده.
2.امام صادق در حدیث زیبایی می فرماید:
3.آقای آنتونی فالو یکی از بزرگترین ملحدین که بیش از 60 سال مبلغ بی خدایی بود بالاخره به خداوند اعتقاد پیدا نمود و کتاب زیبای او به نام خدائی که وجود دارد قابل تامل می باشد ولیکن به معاد اعتقاد نداشت و باور او این بود که هر چه بدی انجام دهیم بالاخره به خود یا خانواده ما بر می گردد.
4.مولوی با شعری زیبا می گوید:
این جهان کوهست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
توصیه می کنم از این جنبه ها نیز به رفتار خود نگاه داشته باشیم.