چگونه ایده آل گرایی یا کامل گرایی بر زندگی اثر می گذارد

کامل گرایی از نظر اسمی ، یعنی انسان در هر چیزی دنبال بهترین باشد و به عنوان صفتی خوب هم شناخته می شود ولیکن وقتی فرد در جستجوی ایده ال باشد. از واقعیت خودش عقب می افتد و زمان (مهمترین ارزشمدترین هدیه خداوندی) را از دست خواهد داد

 

اکثر ما در زندگی خود آرزوهایی نهفته داریم و دوست داریم زمانی به آنها دست یابیم (مثل شروع کسب و کار جدید و….) اکثر آن آرزوها نیز عملیاتی و عالی است ولیکن همیشه میگوییم ما کامل گرائیم دنبال کار خوب هستیم در فرصتی که همه موانع برطرف شد انجام خواهم داد .

در کتاب اثر مرکب (معجزه دارن هاردی) می خوانیم آدم باید لاک پشت باشد روزانه حرکت کند رو به جلو داشته باشد حتما موفق خواهد شد.

شروع سخت ترین کارها با بیرون آمدن از خانه میسر می شود مسلما اگر در خانه بنشینی و بگویی من کامل گرا هستم باید برنامه درستی بریزم

و هر روز زمانت را سپری کنی مسلما رقیب ها ایده ات را انجام خواهند داد

من در این مورد خیلی فکر کردم و متاسفانه نتیجه بدی اخذ نمودم که شاید مورد پسند نباشد و علل کامل گرایی را ۳ تا می دانم که در زیر ذکر می کنم

علل کامل گرایی:

۱.ترس از قضاوت شدن و خراب کردن:

مثالی داریم که دیکته نانوشته غلط ندارد ما باید قبول کنیم که امکان دارد اشتباه کنیم .هر اشتباه شروع یک پیروزی است اگر اشتباه نکنیم نشان می دهد که کاری نکرده ایم.

۲.نمیدانیم باید چکار کنیم و از کجا شروع کنیم:

چون نمی دانیم باید چکار کنیم واز کجا شروع کنیم با این دروغ که من ایده آل گرا هستم خودمان را گول می زنیم بهترین راهکار آن استفاده از مشاورانی که این مسیر را رفته اندو استفاده از تجارب آنها

۳.نداشتن مدیریت زمان و هدف مندی کردن کارها :چون مدیریت زمان نداریم وقت کم می آوریم

انسان همیشه در تلاش است که کارها را توجیه کند و از خودش بدش نیاید .مثلا نمی تواند برنامه ریزی مالی کند و ورشکسته می شود و مقصر را دولت می داند.

برای این توجیه خودش بی تقصیر شده و از ناراحتی فرار میکند .البته این سیستم انسانی در همه موارد بد نیست بعضی موارد نیز عالی است چون آدم اگر از خودش ناراحت باشد یا بقول معروف از خودش نا امید شود امکان افسردگی فراهم می شود .

در موارد فوق بهتر است وقتی فردی دچار کامل گرایی شد بفهمد (واقعا) ایده آل توجیهی بیش نیست و از راهنما و کسی که این مسیر را رفته کمک بخواهد و از تئوری های مدیریت زمان نیز استفاده کند .یقینا موفق خواهد شد .

اگر کسی بخواهد به مریخ نیز برود باید از خانه خارج شود و نمی شود بگوید تا همه چیز درست نشده من کار را شروع نمی کنم.

نکته پایانی

از شما مخاطب ارجمند درخواست دارم ۲ تا از آرزوهایی که داشته اید و هنوز انجام نداده اید را یادداشت کنید و سعی کنید برنامه ای برای رسیدن به آن بنویسید (البته از جستجوگر گوگل نیز می توانی کمک بگیری)

در خاتمه توصیه می کنم ۲ مقاله زیر در مورد مراحل یادگیری یک فرایند جدید و مغز ۳ گانه و ضرورت نیاز به اموزش را مطالعه نمائید.

مراحل یادگیری یک فرایند چدید

مغز ۳ گانه ونیاز به آموزش

ادراک چیست؟

درک ما ار یک موضوع واقعی را ادراک می گویند و ادراک هر فرد بر اثر عامل هایی چون تربیت خانوادگی ،سطح تحصیلات،سن و…. با دیگری

متفاوت است

داستان فیل و مردان در تاریکی مثالی از  عارف بزرگ مولوی می باشد. که بهترین مثال برای فهم ادراک است:

فیلی به اطاقی تاریک آورده شد و از هر کسی درخواست شد بگوید چیست .هرکسی با دست فیل را لمس می کرد و نظر وادراک خود را اعلام

می کرد.

 

فردی که پاهای فیل را لمس کرده بود میگفت ستونی بزرگ است

فردی که گوش های فیل را لمس کرده بود ادراک بادبزن داشت

فردی که خرطوم فیل را لمس کرده بود ادراک ناودانی داشت

فردی که دم فیل را لمس کرده بود ادراک طناب داشت

و….

همه اینها درست است اما در واقع هیچکدام از آنها درست نیست.

 

واقعا!!

اگر خود را در جایگاه فردی که پاهای فیل را لمس کرده بگذاریم می بینیم که واقعا ادراک درستی داشته است چرا که پاهای فیل درتاریکی شبیه

ستون است و….

به عکس زیر نگاه کنید .به نظر شما کدامیک درست میگویند؟

هر دو در جایگاه خود درست می گویند.

چون اطلاع کامل از واقعیت ها نداریم (و هنوز چراغ روشن نشده تا کاملا فیل را رویت کنیم) ادراک هر شخص به اندازه آنچه درک نموده است می

باشد.

ما واقعیت را نمی بینیم واقعیت خودمان را می بینیم

مراحل ادراک:

 

۱.رویداد بیرونی:

یک اتفاقی رخ می دهد (مثل همان فیل در مثال فوق یا بوی غذایی که به مشام می رسد)

۲.حواس:

رویداد بیرونی با یکی از حواس دریافت می شود

۳.فیلتر ذهنی:

همه ما بر اثر عواملی چون خانواده ، تحصیلات و اعتقادات مذهبی و افرادی که با آنها زندگی میکنیم برای واقعیت های بیرونی ارزش گذاری میکنیم (یک حادثه ولیکن برداشت های مختلف از افراد مختلف را داراست)

۴.دنیای مطلوب:

هر یکاز ما یک دنیای ایده ال که از آن تجربه خوبی داریم برای خود داریم از بوی غذایی که با آن لذت برده ایم گرفته تا تکه زمینی که برای اردوی دانش آموزی به آن رفته ایم .با توجه به مهم بودن این مبحث در مقالات بعدی به تفصیل ذکر خواهد شد

۵ رفتار یا احساس

وقتی رویداد بیرونی از حواس و فیلتر های ذهنی و دنیای مطلوب گذشت ما در مقابل آن احساس یا رفتا داریم

در واقع ما ۳ نوع دنیای بیرونی داریم:

نمونه کاربردی ادراک:

به عنوان مثال مغازه دار و مشتری را ذکر می کنم (و قابل تعمیم به همه مشاغل می باشد)مسلما علاقه مغازه سود بیشتر است و علاقه خریدار بدست آوردن جنس با کیفیت و قیمت عالی است .همگی دیده ایم فروشنده خود را به جای خریدار میگذارد و میگوید جنس مورد بحث ارزانترین و با کیفیت ترین جنس داشت خیالت راحت باشد فرض کنید فروشنده بگوید این جنس که خریداری می کنی به من سود خوبی می رساند .آیا دیگر این مغازه مشتری داشت؟مسلما همه این فروشنده را مسخره می کنیم .در همه مشاغل نیز همین طور است

 

اگر مدیری خود را با ادراک کارمند خود و اگر کارمند هستی با ادراک مدیر به موضوعات اطراف خود بنگری

اگر پدر یا مادر هستی خود رابا ادراک فرزند واگر فرزندان خود را با ادراک پدر ومادر نگاه کنند

و اگر ….

زندگی ها شاد وزیبا خواهد شد

ما در تجارت یاد گرفته ایم با ادراک طرف مقابل نگاه کنیم و سود آنرا رویت نموده ایم

ولیکن چون در روابط انسانی سود این کار را ندیده ایم تقریبا اکثرا انجام نمی دهیم.

طبق معمول مقاله هایم از شما دوست عزیز (مخاطب) می خواهم کمی تامل کنی و به خودت در مورد نقش های مختلف اجتماعی ات(پدر ، مادر ،کارمند،رئیس ، فرزند ،دانشجو ، استاد و….)چند درصد سعی داشته ای با ادراک طرف مقابل به وقایع اطراف نگاه کنی ؟ سعی کن روزانه یک درصد بهتر شوی(حتی اگر خوبی عالی شوی) و از شادی زندگی ات لذت ببری.

ارتباط موثر چیست و انواع ارتباط ها کدامند؟

ارتباط موثر هنر و مهارتی است که از طریق آن روابط بصورت برد-برد بوده و طرفین حس شادابی داشته باشند.انسان موجودی اجتماعی است و فطرتا باید  درجمع رندگی کند. برای همین نیازمند ارتباط است

مثالی از ارتباط:

بازی طناب کشی را همگی یاد داریم:

شرکت کنندگان به ۲ گروه تقسیم می شوند و هر گروه سمتی از طنابی را می گیرند

یک خط وسط مشخص می شود .هر گروه که توانست آخرین افراد گروه مقابل را به سمت خود بکشد برنده اعلام می شود.

آقای مارتبن برونستاین در کتاب ارتباط موثر به زبان آدمی زاد  به زیبایی بیان می کند که  بازی جالبی نیست چون هر دو طرف گل آلود شده و یک نفر احساس پیروزی دارد.البته همه بازی ها برنده و بازنده دارند و چون در این بازی با زمین زدن و کثیف کردن طرف مقابل برنده می شود

ارتباطات به منزله همان طناب بازی است

 هنر ارتباط موثر یعنی گرفتن طناب به گونه ای که نه کسی را خارج کنیم و نه خودمان خارج شویم.

بعضی افراد منفعل شده و ارتباط را رها می کنند (گوشه گیری و….)و چون با ذات فطرت بشری مغایر است یقینا این انسانها شاد نخواهند بود و دائم غر می زنند.

بعضی افراد ( فارغ از صدمه دیدن طرف مقابل) طناب را محکم می کشند و به فرد مقابل ضربه می زنند .این افراد نیز در نهایت ناشادند چرا که ارتباط را یکطرفه نموده است

انواع ارتباط

ارتباط از طریق شنیدن:

مهمترین نوع ارتباط همین ارتباط است که ما بتوانیم خوب بشنویم و منظور طرف مقابل را به خوبی دریافت کنیم(البته چون تفاوت شنیدن و گوش دادن را نمیدانیم همه ادعا داریم که شنونده هستیم ولیکن در مقالات بعدی بصورت مفصل صحبت خواهد شد)که این دسته به ۴ زیر دسته زیر تقسیم می شوند.

ارتباط موثز

متاسفانه عکس فوق (که از اینترنت اخذ نموده ام  ) و مشاهدات شخصی که داشته ام نماد واقعی جامعه می باشدو  نشانگر نبود شنونده در جامعه است.

ارتباط از طریق سخن گفتن :

سخن گفتن را همگی انجام می دهیم آیا به راستی و خوبی انجام  می دهیم ؟سخن گفتن نیز به ۴ دسته تقسیم می شود:

 

  • سخن گفتن با خشونت
  • سخن گفتن بدون قاطعیت
  • سخن گفتن با خشونت منفعلانه
  • سخن گفتن قاطعانه

مسلما همه موارد فوق نیازمند توضیح است که در مقالات بعدی انجام خواهد گرفت

ارتباط از طریق خواندن:

آیابه درستی نگارش دیگران را می خوانیم ؟

آیا منظور او را به درستی دریافت کرده ایم؟

و….

ارتباط از طریق نوشتن :

نوشتن نامه ایمیل جزء این دسته می باشد و کسب مهارت نوشتن نیز بسیار عالی است

 داشتن ارتباط موثر شنیدن و سخن گفتن از انواع ۴ گانه فوق مهم تر است چرا که زبان بدن نیز نقش ایفا می کند.

پرفسور مهرابیان در تحقیقی اعلام می کند که در ارتباطات عاطفی بیش از ۶۰ درصد زبان بدن(حرکات دست ،سر و…) و بیش از ۳۰ درصد لحن وکمتر از ۱۰ درصد سخن موثراست .

توصیه می کنم ۲ مقاله