روزصفر)معرفی الماس های حسینی

همین طور که ذکر شد فردا اول ماه محرم و اولین روز سال قمری می باشد در این ماه امام حسین در کربلا به صورت فوق العاده مظلومانه به شهادت رسید و مرسوم است عزاداری برگذار می شود منطقی است که الگوهای دینی و مذهبی به عنوان کاتالوگهای موفقیت در جامعه هستند و ما باید از آنها پیروی نمائیم تا بتوانیم موفقیت کسب نمائیم و درس آموزی  از آن بزرگواران ضروری است.

ذکر ۲ نکته:

در معیت عزاداران حسینی در مجموعه مهارت ارتباط تصمیم گرفتیم  روزانه یک نکته از زندگی آن بزرگوار که به رسالت مجموعه (آموزش مهارت های ارتباطی ) مرتبط بود بررسی و بحث نمائیم و خوشحال خواهیم شد که دریافت کننده پیشنهادات ، انتقادات و سوالات شما عزیزان باشیم.

 

فردا  اولین روز از سال ۱۴۴۱هجری قمری می باشد از امروز با خود عهد کنیم یه امامان به عنوان الگوهای موفقیت نگاهی نو داشته باشیم و از رفتار و منش آنها درس بگیریم.

وقتی هپاتیت C درمان می شود ….

حدود ۱۵ سال پیش یکی از دوستان به من مراجعه نمود و از ابتلا شدن  به هپانیت C  گریان بود مقداری با او صحبت نمودم ولیکن بغض اجازه صحبت را به او نمی داد این دوست عزیز می گفت یک واحد خون اهدا نموده ام به من اطلاع دادند که  بیماری هپاتیت C دارم و می گفت نمی دانم چه کار کنم و می ترسید به پزشک مراجعه نماید با یکدیگر به نزد پزشک رفتیم و متوجه شدیم قبلا  بعلت عمل شکستگی پاهایش تزریق خون داشته بود(قبلا هپاتیت C  در آزمایشات اهدا خون بررسی نمی شد) و مبتلا شده بود و دکتر  به او گفت  سالیانه برای بررسی شدت و تعداد ویروس در خون خود مراجعه کند و…

هفته قبل دوستم تماس گرفت و گفت یادت هست که هپاتیت C داشتم

اصلا فراموش کرده بودم وقتی گفت یادم آمد و گفتم الان چطوری

گفت همان طور که گفتی اصلا به بیماری و بیمار بودنم فکر نکردم الان تصمیم دارم ازدواج کنم و دیگر نمی توانم به توصیه شما (که گفتی به بیماری فکر نکن) عمل کنم و باید با شریک آینده زندگی خود در این مورد صحبت کنم و مجددا میترسم به پزشک مراجعه نمایم

من به این دوست عزیز گله نکردم (کار انجام شده بود و گله من اثری نداشت و دوست نداشتم حالش را بدتر کنم) ولی من به او گفته بودم تو وظیفه انسانی ات که مراجعه به پزشک است انجام بده (آزمایشات سالیانه و احیانا درمان) و اصلا به بیماری فکر نکن خیلی از اساتید بزرگ هستند که با استفاده از تلقین و استفاده از ضمیر ناخودآگاه مبادرت به درمان بیماری می کنند ولیکن در ۱۵ سال پیش نظرم  بر آرامش فکری او بود و…

به مطب پزشک مراجعه کردیم و فهمیدیم چندین سال است که دارویی برای درمان هپاتیت C کشف شده است و با ۳ ماه درمان(روزی یک قرص) بیماری محو می شود و شعار مرکزهپاتیت ایران محو و نابودی هپاتیت تا سال ۱۴۰۰ بود و …

به همت پزشکان و داروسازان و پژوهشگران عزیز  هپاتیت C  قابل درمان شده است و از اعماق وجود خود از این عزیزان که وقت خود را برای سلامتی مردم و بهبود شرایط زندگی دیگران می گذارند تشکر می کنم

الان تقویم را رویت کردم امروز روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی و روز دارو ساز می باشد(خوشحالم که مقاله همزمان با روز دارو ساز منتشر می شود)

و اما ۳ نکته اساسی:

افراد ۲ دسته هستند :

مبتلایان به هپاتیت C  و افراد غیر مبتلا به هپاتیت C

نکته ا:مبتلایان به هپاتیت C

این عزیزان شاکر خداوند باشند که  بیماری آنها درمان پذیر است و با مصرف ۳ ماهه دارو در مرکز هپاتیت ایران اجرایی است. و…

نکته ۲:افرادی که مبتلا نیستند

آیا نمی خواهید خدا را از ته دل شکر کنید که چنین بیماری ندارید.

ویروسی خطرناک، بیماری هپاتیت C را ایجاد می کند و به تدریج کبد را درگیر می کند و متعاقبا ایجاد سیروز کبدی و نهایتا منجر به سرطان کبد می شود و متاسفانه(بعلت وجود ویروس در خون بیمار) پیوند کبد نیز امکان پذیر نیست

در اینجا به یاد شعر مطلع گلستان سعدی افتادم

وقتی هپاتیت سی داری باید خدا را شکر کنی

و اگر نداری نیز باید خدا را شکر کنی

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید

و…

نکته ۳: وقتی هپاتیت C به همت پژوهشگران و داروسازان نازنین درمان پذیر شده است…

امار مبتلایان به هپاتیت C  کمتر از ۵ درصد جامعه  است و پژوهشگران با تلاش زیاد مبادرت به کشف درمان بیماری نمودند.

آیا منطقی است که برای مسائل اشتغال ، زناشویی و ازدواج و …بصورت کل مسائل ارتباطاتی بین افراد که همه جامعه درگیر آن هستند کاری صورت نگرفته باشد

دوستان و عزیزان اگردر هر زمینه ای مسئله و ناراحتی دارید ۲ کارانجام دهید:

الف.پذیرش مسئله

ب.پذیرش اینکه خودمان نمی توانیم حل کنیم

بیائیم با آموزش آشتی کنیم(آموزش تا آخر عمر باید دوست ما باشد)

به عنوان مثال اختلافات زناشویی، اختلافات والدین وکودکان،اختلاف کارفرما و کارکنان و…

اول بپذیریم که مسئله ای وجود دارد و  سپس دانش های قبلی خود را کنار گذاشته و با مطالعه کتاب،استفاده از اینترنت ،استفاده از مشاورین و…مبادرت به حل موضوع کنید .اگر قرار بود راه حل های قبلی شما جواب بدهد تاکنون جواب داده بود.

متاسفانه اسم آموزش که مطرح می شود به آموزش های تخصصی فکر می شود در صورتی که مهارت های ارتباطی فردی و میان فردی بزرگترین آموزش مورد نیاز جامعه می باشد. پیشنهاد می کنم کتاب ارتباط بدون خشونت نوشته مارشال روزنبرگ، تئوری انتخاب را مطالعه کنید( محصولی در مجموعه مهارت ارتباط در حال تدوین می باشد و به زودی قابل عرضه می باشد)

عادت دارم از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنم و اخمهای مردم واقعا ناراحت کننده است چرا نمی خندیم.

اگر  آمارهای جهانی را بررسی کنیم شرکت ها و ادارات موفق واحدی فعال برای آموزش دارند و…

 

 

هضم تجربه ای از زندگی علی(ع)

اگر به زندگی حضرت عل(ع) نگاهی داشته باشیم می توان از کلیه لحظات زندگی آن بزرگوار هضم تجربه نمود و  با توجه به رسالت آموزشی  مجموعه مهارت ارتباط ، از  لحاظ ارتباط موثر در زندگی این بزرگوار  نگاهی مختصر می اندازیم یقینا در باره حضرت علی(ع)  که امثال علامه امینی  و جرج جرداغ مسیحی قلم سرایی کرده و داستانهای حضرت علی را بیان نموده اند می توان نکات گرانبهایی  کشف نمود .

 

روزی حضرت علی(ع) در راهی با فردی نصرانی هم سفر و هم صحبت شدند .

پس از طی مسافتی به دوراهی رسیدند. و  باید از همدیگر جدا می شدند

مرد نصرانی با حضرت علی خداحافظی نمود و به راه خود ادامه داد

پس از طی مسیر مرد نصرانی متوجه شد حضرت علی دنباله رو اوست

مرد نصرانی از حضرت علی سوال کرد:” مگر نگفتی از آن مسیر می روم”

حضرت علی فرمودند:”بله ولی در دین ما وقتی ۲ نفر با همدیگر همسفر می شوند به گردن یکدیگر حق پیدا می کنند و بهتر است چند قدمی شما را بدرقه کنم”

مرد نصرانی فوق العاده لذت برد و در نهایت مسلمان شد.

حضرت علی در طی مسافت خود اصلا از دین خود تعریف نکرد بلکه با عمل نشان داد

اگرهمین موضوع در روابط استفاده شود فوق العاده زندگی شادی خواهیم داشت .

در جامعه(خانواده،ادارات بازار و…) اکثرا شاهد این موضوع هستیم که ۲ نفر دعوا دارند و هر کس هدف اثبات خوب بودن خود را دارد.

ذر حقیقت اساس دانش ها همین یک جمله است”آن تغئیری که در دنیا دوست داری خودت باش”

علی

آن حضرت زره خود را نزد مردی یافت و به او گفت این زره من است

آن شخص منکر شدند

حضرت علی با آن فرد نزد قاضی رفتند

قاضی حضرت علی را با نام ابوالحسن(لقبشان) خطاب کردند

حضرت شاکی شدند و فرمودند باید قاضی عدالت را بین دو طرف رعایت کند

سپس قاضی حرف حضرت علی راقبول نکرد (چون حضرت علی مدرک نداشت و نتوانست سندیت مالکیت خود را اثبات کند)

و حضرت علی قبول فرمودند و به قانون احترام گذاشتند

آیا تا کنون قانون اساسی کشور خود را خوانده ایم؟

آیا در معاملات قاطعیت(برای اخذ رسدید و…) داریم؟

آیا با قوانین دین خود  آشنایی داریم؟

آیا به قوانین اشتغال ،مالیات وکسب کار خود آشتایی داریم؟

و…

 

وقتی حضرت علی در حنگ  با امربن عبدود روبه رو می شود(شرح داستان)

و آن فرد به صورت آن بزرگوار آب دهان می اندازد

حضرت علی  کشتن او را به تاخیر می اندازد

چه قدر ارزشهای زندگی خود را می شناسیم؟

همه ما عاشق راستگویی امانتداری و…هستیم ولی ارزشها صفاتی هستند که در هیچ حالتی ترک نمی کنیم(چه به نفعمان با شد وچه به ضرر ما باشد).

شکر خدا در این مورد می توان با جستجویی در اینترنت آشنایی پیدا نمود.

در صورت امکان مقاله ای در مورد ارزشهای انسانی متعاقبا خواهم نوشت

 

آن حضرت با حدود ۶۰ سال سن همبازی کوکان بودند وبه آنها احترام می گذاشتند.

برای مفید و موثر بودن هر آموزش، باید از کودکان شروع شود

چقدر به کودکان خود اهمیت می دهیم؟

 

وقتی امام حسن از خاکسپاری حضرت برمی گشتند دیدند پیرمردی کور و جذامی در حال گریه است از او جویای علت شدند .پیرمرد گفت دوستی داشتم هر شب به من سر می زد و غذا برایم می آورد

الان ۳ شب است دیگر نیامده است و …

چقدر با بیماران و سالخوردگان شفقت ومهربانی داریم؟

چه قدر به دنیای مطلوب  اطرافیان و نزدیکان توجه داریم

و…

خلاصه این قصه  سردراز دارد برای تولد،ولایت علی(ع) جشن و برای شهادت او کافی نیست مهم درس گرفتن از زندگی اوست

جا به جایی ۲ حرف و ایجاد آرامش در زندگی

مقاله خود در مورد خلاقیت و داشتن آرامش  را با داستانی شروع می کنم.

دوستی تعریف می کرد و می گفت مشغول رانندگی بودم و بعلت مشغله فکری که داشتم حواسم به پشت سرم نبود و با سرعت خیلی کم رانندگی می کردم

لحظه ای دیدم راننده ای از من سبقت گرفت و هنگام سبقت به من گفت” الاغ حواست کجاست خیابان را بسته ای ، ببین چه ترافیکی ایجاد کرده ای! ”

هنگامی که به ۴ راه پشت چراغ قرمز رسیدم در مجاورت خودرو او قرار گرفتم و به او گفتم:

به سه دلیل صحبت شما درست نبود:

  • اولا الاغ ماده است و خرها نر هستند تو باید می گفتی خر
  • دوما اگر من الاغ هستم تو هم حضرت سلیمانی که میتوانی با حیوانات صحبت کنی
  • سوما اصلا حواسم نبود.

او با لبخند فراوان ۳ بار عذرخواهی کرد من نیز چند شکلات به ماشین او پرتاب کردم و چراغ سبز شد و حرکت کردیم .

الان چند سال است که با هم دوست هستیم و شروع دوستی ما الاغ  بود و…

چندی پیش در رادیو داستانی تعریف می شد که فردی بعنوان مسافر تاکسی بابت  ۲۰۰ تومان الباقی کرایه عصبانی شده و راننده تاکسی را کشته بود

متاسفانه از  این نمونه داستانها به راحتی قابل جستجو است.

احتمالا سوالات زیر  پرسیده شود:

  • حالا ما چکار کنیم؟
  • مهم تر از این موضوع، چیزی نبود بیان کنی؟
  • و…

من منکر ضرب المثل های زیر نیستم:

  • حرف بزن و از خودت دفاع کن
  • نگذار حقت خورده شود
  • تا نگرید طفل کی نوشد لبن
  • حق گرفتنی  است و تا پیگیری نکنی کسی حق تو را نمیدهد
  • و…

ولیکن همانطور که در مورد  رفتار انسان  بصورت کامل (در کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم )به استحضار رسید رفتار  انسان تابع مثلث زیر است البته بعضی کتب از ماشین رفتاری استفاده می کنند و فیزیولوژیک بدن را نیز محاسبه می کنند.

همانطور که مشهود است فکر ما منجر به احساسات شده واحساسات ما سازنده رفتار ماست و برحسب درستی یا غلط بودن رفتار مجددا فکر می کنیم مجددا چه کاری صورت دهیم.

در روابط باید همیشه سعی کنیم از تکنیک بعدش چی استفاده کنیم

یعنی هر کاری می کنیم فکر کنیم با این کارمان به چه چیزی می خواهیم برسیم و آیا می رسیم .(به امید خدا در مقاله ای جداگانه توضیح خواهم داد)

ضرورت خلاقیت در اقتصاد ، تجارت و…ملموس است اما  درمورد روابط انسانی نیاز  به وجود آن بیشتر احساس می شود

همیشه(عملا هیچوقت) با داد و فریاد مشکلات حل نمی شود .

اصولا در روابط وقتی رفتاری از فرد مقابل بروز کند ارتباطات انسانی عالی تر یا بدتر خواهد شد

همانطور که در مورد ماشین رفتار انسانها ذکر شد پیش نیاز رفتار  انسانها فکر آنهاست  ولیکن ما فکر آنها را نمی بینیم فقط رفتار آنها را شاهد هستیم

کلمهReactiviy به معنی واکنش پذیری  است یعنی هر رفتاری از جامعه و طرف مقابل دیدیم حتما جواب دهیم  و واکنشی مناسب انجام دهیم.

ولیکن توصیه اینجانب این است

که  حرف چهارم کلمهReactiviy  یعنی C به اول کلمه منتقل شود کلمه بصورت Creativity به معنی خلاقیت تبدیل خواهد شد.

شاید از چگونگی این کار سوال شود.که به  شرح زیر  می توان انجام داد:

  • الف) نشان ندادن واکنش سریع و داشتن ظاهری آرام
  • ب) فکر کردن به علت سنجی رفتار فرد مقابل
  • ج) پیدا نمودن جوابی مناسب ،البته بعضی مواقع سکوت مناسبترین جواب است

نکته مهم اینکه مشابه هر کاری در مراحل اولیه به شدت مشکل است و پس از تشکیل مسیر عصبی وعادت کردن به سادگی قابل انجام است.

بیائیم با افزایش  خلاقیت در روابط زندگی شادی را داشته باشیم

در خاتمه خواندن ساختن عادات جدید و مسیر عصبی را جهت مطالعه توصیه می کنم.

از بعد مدهبی نیزبه داشتن خلاقیت توصیه شده است که در این  لینک  ۲ مورد ذکر شده است.

 

نقاط ضعف و چگونگی رسیدن به موفقیت!

بدیهی است که همه ما در زندگی نقاط ضعف داریم و نکته مهم چگونگی برخورد با آن  است لذا با یک داستان آموزنده مقاله خود در مورد برخورد با نقاط ضعف را شروع می کنم:

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکتی بزرگ، برای استخدام بعنوات یک سرایدار به آنجا رفت.
در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایمیلتان را بدهید تا شرایط کاری تان را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: من ایمیل ندارم.
مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت به این بزرگی کار کنید ولی ایمیل ندارید.
متاسفم من برای شما کاری ندارم.
مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد.
از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید می کرد و در بالای شهر می فروخت و با این کار خود سرمایه اش را بیشتر و خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد.
تا جایی که کارش رشد کرد و مغازه ای خریداری نمود و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.
یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود،
مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: ایمیل ندارم
مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتید دیگه چی میشدین؟؟!!!
مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت بودم…

همه ما علاقه مند پیشرفت و موفقیت هستیم ولیکن یک نکته اساسی وجود دارد که با نقاط ضعف چکار کنیم؟

با مطالعاتی که داشته ام با قاطعیت این نکته را می گویم که:

افراد یا نقاط ضعف دارند یا به خود دروغ می گویند

در حقیقت فردی نیست که نقطه ضعف نداشته باشد

انواع نقاط ضعف

نقاط ضعف اصلی

شغل و هدف فرد همراستای نقطه ضعف بوده و به هیچ وجه قابل تفکیک نباشد به عنوان مثال:

فردی شغل اصلی او فروشندگی است ولی تعامل با مشتری را بلد نباشد،روشهای متقاعد کردن مشتری را نداند

یا یک استاد و مدرس فن بیان خوبی نداشته باشد

اینها نقطه ضعف اصلی است و  فرد مذکور موظف است با آموزش و تلاش و پشتکار مبادرت به حذف و برطرف کردن آنها نماید.

چرا که خداوند در آیه ۵۳ سوره نجم نیز به این موضوع اشاره دارد.و به تلاش اشاره دارد

 

نقاط ضعف حاشیه ای

وقتی شغل و هدف فرد همراستای نقطه ضعف نباشد بلکه کمک کننده به پیشرفت فرد باشد و بدون وجود نقطه ضعف شغل و هدف انجام می شود به عنوان مثال:

فرد مثال فوق که شغل اصلی او فروشندگی است ولی کار با کامپیوتر را بلد نباشد یا حسابداری شنتی را بلد است و حسابداری با سیستم را بلد نباشد

یا یک استاد و مدرس نوشتن مقاله در کامپیوتر را بلد نباشد و از کار با کامپیوتر خسته شود و هیچ علاقه ای نداشته باشد

این گروه می توانند با تلاش خود این نقطه ضعف را مرتفع کنند ولیکن از نظر شخصی بهتر است وقت و زمانی که صرف بهبود این نقطه ضعف می کنند به افزایش نقاط قوت خود بپردازند و نقاط ضعف مذکور را برون سپاری کنند .در مثال فوق فردی را برای کار با کامپیوتر و حسابداری استخدام نمایتد.

حتما هنگام استخدام و برون سپاری کارها به نوشتن دقیق قرارداد کاری مبادرت شود.

به عنوان نمونه فرد فوق از کاربا کامپیوتر لذت نمی برد لذا باید برون سپاری نماید.

توصیه می کنم در مورد SWOT  تحقیق شود که برای خودشناسی بسیار خوب است

در خاتمه توصیه می کنم مقاله ساخت عادات جدید و فیلم آن را رویت نمائید