مدیریت راهبرانه و رئیس و تفاوت و مقایسه آنها

برای بررسی مدیریت راهبرانه و ضرورت آن در کارها یا یک مقدمه کوتاه شروع می کنم

اگر در مورد سخت ترین مشاغل سوال شود مرسوم است نام جراحی مغز و اعصاب یا تراش الماس را بعلت نیاز به دقت بالا در  اولویت قرار می دهند

اماتراش کار الماس با بستن الماس توسط دستگاه های بسیار دقیق کار تراش را با دقت انجام می دهند و الماس هیچگونه مقاومتی در برابرتغییر از خود نشان نمی دهد.

 

فردی که به جراح مغز و اعصاب مراجعه میکند. ضمن پرداخت هزینه عمل جراحی و قبول بیهوشی هیچ مقاومتی در مقابل کار جراح انجام نمی دهد.

اما  مدیریت نیروی انسانی سخت ترین کارهاست چرا که برای کیفیت بهتر ،باید با بین نیاز سازمان مطبوع و نیاز نیروها و کارکنان هماهنگی ایجاد نماید و ضمن احترام به دنیای مطلوب تک تک کارکنان برنامه ای منسجم برای کیفیت  کار پیاده نماید.

پس از جنگ جهانی دوم ادوارد دمینگ(که به پدر مدیریت کیفیت نام نهاده شد) با نظریه مدیریت راهبرانه کشور ژاپن را متحول نمود.

اگر بین کتب نگاهی داشته باشیم هر جا مدیریت، راهبرانه غالب بوده، تحول و تغییر نیز وجود داشته است(پیروزی انقلاب توسط مدیریت راهبرانه حضرت امام ازهمین نوع می باشد).

سوال: وقتی یک نفر به ما مراجعه نمود و درخواست تعمیر کفش خود را نماید ما چه کاری انجام می دهیم؟

جواب: اگر مثل نگارنده این مقاله، دانش آنرا نداشته باشیم مسلما به او می گوییم :” من دانش این کار را ندارم و…”
آیا رشد هورمونهای جنسی(گناد و تروپین ها) در پسر و دختر برای شروع یک زندگی و خانواده کافی است؟

بدین ترتیب وقتی خانواده کوچک را گسترش و به ادارات و سازمانهای اداری برسیم. رسیدن به حدی از دانش فنی یا تجربه کاری یا داشتن روابط برای اخذ پست و مدیریت کافی نیست. حتما دانش مدیریت راهبرانه را کسب نمائیم.

مدیریت راهبرانه باید همزمان ۴ نقش زیر را دارا باشد:

۱معلم باشد و زمینه آموزش نیروها را فراهم کند

۲.مشاورباشد و در همه موارد به کارکنان ،راهنمایی های لازم را بنماید

۳.دوست باشد و دنیای مطلوب و ادراک کارکنان را شناسایی کرده و در محیط اداری برای بهبود کیفیت از آنها استفاده کند

۴.رئیس باشد و در مورد کارهای تحت مدیریت خود تقسیم وضایف کرده و پی گیر آن باشد

در شکل زیر تفاوت ریاست و مدیریت راهبرانه (رهبر) را ذکر میکنم

دمینگ میگوید من ندیدم در کاری که کارمند بترسد پیشنهاد یا انتقادی داشته باشد پیشرفتی وجود داشته باشد .

همانطور که در مقاله ای در مورد نیازهای انسانها مطالبی ذکر شد  انسانها ۵ نیاز اساسی دارند و برای نیل به آن نیازها رفتار می کنند و مدیریت  باید بداند همه کارمندان مثل او ۵ نیاز اساسی دارند و هدف آنها رسدین به آن نیازهاست و بهترین مدیر کسی است که بین نیازهای اساسی خود و کارکنان و دنیای مطلوب آنها و اهدافسازمانی تعادل برقرار کند . و اثر بخشی اهرم های تشویق و تنبیه تمام شده است.

نیکی کردن به دیگران آری یا خیر

با داستانی زیبا به نکته آموزشی انتهای مقاله در مورد نیکی کردن می پردازم

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩی ﺍﺯ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ٬
ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎﺭﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ٬
ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺗﺶ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ٬
ﻣﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺎﻻ میرﻓﺖ،
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ حالتی ﺩﻓﺎﻋﯽ درآورد ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺑﺰﻧﺪ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ میکنی؟
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻧﺠﺎﺗﺖ ﺩﺍﺩﻡ٬
ﻣﺎﺭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﮕﺮ نمیدانی که ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﺮﺩ پاسخ داد:
ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺣﺮفیست ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟
ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ٬
ﺑﺤﺚ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ٬ﻭ ﻣﺎﺭ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ٬
ﺁﺧﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪند ﺍﺯ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ضمن قضاوت خواستار کمک بشوند٬
پس ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍفتادند

ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ای ﺭﺳﯿﺪند
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺣﺮﻑ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ٬ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:بنشین ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ٬
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪ ﺯﻻﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ٬
ﻭ ﺑﻌﺪ مقداری آشغال ﺩﺭ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:ﺩﯾﺪﯼ؟
ﺁﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﺸﻨﮕﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﺮﺩ
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺷست
آشغال انداختنش چه بود؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ

ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ!
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ تعریف کردند ﻭ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﺎیید ﮐﺮﺩ
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﮔﻔﺖ بنشین ﻭ ﺑﺒﯿﻦ٬
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ی ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺧﺴﺘﮕﯿﺶ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺪ٬
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ٬
ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ را ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ
ﺩﺭﺧﺖ ﮔﻔﺖ:ﺍﯼ ﻣﺮﺩ!ﺩﯾﺪﯼ؟
ﺧﺴﺘﮕﯿﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ی ﻣﻦ رفع کرد٬
ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﻗﻮﺗﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﺁﺧﺮ ﭼﺮﺍ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ؟
ﭘﺲ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ به رﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ به روباهی ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ٬
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺯ آن ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺑﺮﻭﺩ٬
ای ﻣﺮﺩ،
ﺗﻮ نیز باید ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺸﯽ٬
تا من قضاوت ﮐﻨﻢ!
ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﺪ٬
ﺁﺗﺸﯽ ﻣﻬﯿﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ٬
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺗﺶ ﺑﺒﺮﺩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ:ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻞ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﺍز ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻤﮏ ﻧﻤﻮﺩﻩ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ!

ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ میکرد،
یک ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ آﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﯼ ﻣﺮﺩ،ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺷﮑﺎﺭﯼ ندیدی؟
ﺧﺮﮔﻮﺷﯽ،ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ،ﭼﯿﺰﯼ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﺭﻓﺖ٬
ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﺎ ﺟﺴﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺁﻣﺪ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻔﺲ میکشید ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ اﺳﺖ؟
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﻧﺠﺎﺕ نمیدادم ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘادم!!

با گشت و گذاری در ادبیات  از این نمونه داستان ها می توان یافت

سوال اساسی اینجاست:

آیا باید نیکی کرد؟و هدف از نیکی چیست؟

ذات هر انسانی بر نیکی کردن سرشته شده است و از خوبی به دیگران احساس فوق العاده خوبی دارد.

با مثالی عملی سخن فوق را  اثبات خواهم کرد

  • وقتی سوار خودرو خود می شوید قبل از حرکت، درب بیرونی باک بنزین را باز بگذارید و مسیری را سپری نمائید .
  • در روز چراغ خودرو خود را روشن بگذارید و حرکت کنید

مسلما  هنگام تردد افراد زیادی به شما تذکر خواهند داد که درب باک  بنزین شما باز  یا چراغ خودرو روشن است.

و با این کار نیاز کمک کردن به دیگران (که در وجود هر فردی مستتر است) را تامین می کنند.

و چون این نیکی هزینه و دردسری  ندارد همه افراد آنرا انجام می دهند.

و اما

  • اگر در خیابان بنزین ماشین شما تمام شد
  • یا لاستیک پنچر شد
  • یا  ….

و نیازمند کمک باشی .چطور؟؟

تعداد افرادی که برای کمک اعلام آمادگی می کنند خیلی کم می شوند. چرا؟

اگر واقعا مردم نیازمند نیکی کردن به دیگران هستند چرا تعدادشان در این حالت کم می شود؟؟.

علت این است که این خوبی و نیکی کردن هزینه دارد

ما با نیکی به دیگران در حقیقت به خودمان نیکی می کنیم پس نباید توقعی از دیگران داشت.

 

پس اگر احساس می کنی با نیکی به دیگران توقع پیدا می کنی در حقیقت تو نیکی نمی کنی بلکه در ذهن خود قراردادی نوشته ای که پیش پرداخت آن قرارداد، خوبی

و نیکی توست و بدون اطلاع  طرف مقابل قرارداد، توقع داری او هم سهم خود را  انجام دهد و این فوق العاده خطر ناک است.

البته از این اصل نیز نباید غافل شویم که وقتی به کسی خوبی و نیکی کنیم آن فرد بصورت ناخودآگاه خود را ملزم به جبران می بیند ولیکن کسی نباید متوقع جبران باشد چون اگر متوقع باشد مسلما او برای نیاز خود کاری نکرده است بلکه قرادادی فرضی که اشاره شد نوشته وفوق العاده خطرناک بوده ومنجر به کدورت روابط خواهد شد.

عملا  افراد ۳ دسته هستند:

  • دنبال انجام نیکی های بی دردسر و زحمت هستند
  • از نیکی به دیگران لذت می برند (چه با دردسر و چه بدون دردسر)
  • به دیگران همه نوع نیکی می کنند و فوق العاده نیز توقع جبران دارند و اینها همان افرادی هستند که قرارداد فرضی نوشته اند و…

گروه اول و دوم از زندگی لذت می برند و مسلما چون توقع جواب نیکی را ندارند وقتی بازخورد خوبی از فرد مقابل ببرند لذت می برند اما گروه سوم  همیشه در حال محاسبه رفتار خود و جواب نیکی اخذ شده هستند و هیچگاه شادی و آرامش ندارند.

افراد میلیاردر جهانی سرانچام بنیاد های خیریه بزرگی تاسیس و از کمک بهدیگران لذت می برند به عنوان مثال بیل گیتس میلیاردر و صاحب ماکروسافت،  یک  بنیاد خیریه ای بنام خودش تاسیس نموده است.

در خاتمه توصیه می کنم مقاله ساخت  عادات و فیلم آنرا رویت نمائید.

هضم تجربه ای از زندگی امام حسن(ع)

در استانه تولد امام حسن (ع) قرار داریم بهتر دیدم چند نکته بعنوان هضم تجربه ، که می توان از زندگی آن بزرگوار فرا گرفت ذکر کنم امید است بتوانیم با الگو برداری و هضم تجربه  از بزرگان خود به موفقیت و آرامش برسیم.

احترام به دنیای مطلوب دیگران

در تاریخ ذکر شده که در دوران طفولیت روزی امام حسن و حسین در حال وضو گرفتن بودند . مشاهده نمودند که پیرمردی در حال وضو گرفتن بصورت ناصحیح می باشد.

این دو برادر(امام حسن و حسین) که در سن طفولیت بودند با هم مشورتی کردند

و سپس به  پیرمرد گفتند:” ما قصد وضو گرفتن داریم امکان دارد شما وضوهای ما را نگاه  و قضاوت کنید و بگوئید کدامیک درست وضو می گیریم.”

پیرمرد پس از دیدن وضوها اشکال وضوی خودش را فهمید.

   بهترین روش توصیه  کردن همین است که فرد خودش فکر کرده و اشتباه خود را بفهمد

سقراط هم می گوید من به شما چیزی یاد نمی دهم فقط شما را مجبور به فکرکردن می کنم.

در معاشرت و روابط  داشتن نگاه از طرف مقابل:

روزی فردی از شهر شام(شهر محل خلافت معاویه) وارد شد و پس از رسیدن به امام حسن،مبادرت به فحاشی به آن بزرگوار  نمودند .

امام حسن تا اتمام سخنان آن مرد  شامی ساکت بودند و پس از اتمام ناسزاهای او فرمودند :”غریبه هستی، آیا جایی برای اسکان داری؟آیا غذا خورده ای و…”و به صورت خیلی ویژه از او پذیرایی نمودند و۳ روزی بعنوان میزبان از او پذیرایی نمودند .

یکی از نکاتی که در کتاب تانک فو روش برخورد با افراد دشوار اشاره شده است این است که در روابط روزمره و مبادلات کاری و خانوادگی مقداری هم از دید طرف مقابل به قضایا نگاه کنیم .

امام حسن از دید فردی به قضایا نگاه می کند  که در شام متولد و زندگی می کند.

در مسجدی نماز می خواند که  فوق العاده علیه خاندان علوی جوی مسموم دارد

لذا او را درک می کند و عظمت خود را بعنوان انسانی  وارسته در تاریخ ثبت می کند.

اگر در ارتباطات قبل از قضاوت و تصمیم گیری ،مقداری از ادراک طرف مقابل  نگاه می کردیم و در ذهن خود، چگونگی علت رفتار او را بررسی می کردیم  آرامش فوق العاده  در زندگی ها حاکم بود . این موارد رادر کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم  به تفصیل ذکر نموده ام.

انفاق و بخشش بدون هیچگونه توقع

امام حسن(ع) چندین نوبت کلیه اموالش را با فقرا تقسیم کرد .برای رشد معنوی و مادی باید بخشندگی و گذشت داشته باشیم

داشتن و پرورش خلاقیت در تمام شرایط:

همانطور که تاریخ گویاست وقتی امام حسن متوجه شدند فرماندگان لشکرش به او خیانت نموده اند و حتی تصمیم به کشتن او را دارند امام حسن مبادرت به صلح نمودند ولی اگر مفاد صلح را مطالعه ای داشته باشیم متوجه خواهیم شد مثل برندگان جنگ طرف مقابل را متقاعد نموده است که صلح نامه را امضا نماید .و داشتن مهارت متقاعد کردن  از ضروریات ارتباطات و منش سیاسی هر فرد می باشد

با حدیثی از آن بزرگوار به مبحث خاتمه می دهم:

قالَ علیه السلام : إ نّ الْحِلْمَ زینَهٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّهٌ، وَالْعَجَلهَ سَفَهٌ.
ترجمه :
فرمود: صبر و شکیبائى زینت شخص ، وفاى به عهد علامت جوانمردى ، و عجله و شتابزدگى (در کارها بدون اندیشه ) دلیل بى خردى مى باشد.

روش برخورد با اشتباهات احتمالی کودکان

۲ نوع روش برخورد  با اشتباه کودکان را شاهد هستیم و متاسفانه روش دوم بیشتر اتفاق می افتد که در زیر ذکر می شود.

الف)بچه که بودم وقتی کار اشتباه می‌کردم مادرم می‌گفت “اشکال نداره حالا چیکار کنیم تا درست بشه”

امروز وقتی اتفاق بدی می‌افته اولین فکری که به ذهنم میاد اینه که “خوب چیکار کنم؟” و با حداقل اضطراب مسئله را حل می‌کنم

ب)بچه که بودم وقتی کار اشتباه می‌کردم مادرم می‌گفت “خاک بر سرت، یه کار درست نمیتونی انجام بدی”.

امروز موقع مواجه شدن با اتفاقات بد مضطرب میشم و میگم “خاک بر سر من که نمی‌تونم یه کار درست انجام بدم، چرا من اینقدر بدبختم؟”

حرفای امروز و احساسی که به فرزندمان می‌دهیم تبدیل به صدای درونی فرزندمان خواهد شد.

مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به فرزندمان میدهیم.

کودکان نعمتهای الهی هستند که در دسترس ما قرار گرفته اند وما می توانیم با آموزش صحیح به آنها آینده شان را تضمین نمائیم.

با داستانی زیبا از یکی از بزرگان که الان نام اورا فراموش کرده ام به مقاله خاتمه می دهم

“در دوران طفولیت هر گاه مرتکب خلافی می شدیم مادرم نمی گذاشت در خانه کار کنیم . خدا مادرم را رحمتش کند یکی از راه های درست تربیت او این بود که هر گاه خلافی مشاهده می کرد دیگر به ما کار نمی داد یعنی ظرف شستن و دوخت ودوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت اما امروز بسیاری از ما دقیقا برعکس کار می کنیم یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را مجبور به کار می کنند و اگر اذیت کرد کار فرزند را دو برابر می کنیم در نتیجه چنین کودکی کار را تنبیه تلقی می کند در حالی که ما بی کاری را بعنوان تنبیه تلقی می کردیم.”

کودک ما آن نیست که ما می خواهیم آن است که ما هستیم مواظب باشیم

داستان میمون و کلاه فروش

ﮐﻼ‌ﻩ‌ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﮕﻠﯽ میگذشت. تصمیم ﮔﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﮐﻼ‌ﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ خوابید.

وقتی ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻼ‌ﻩ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻼ‌ﻩ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ.

ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﻼ‌ﻩ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﻮﻥ‌ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

ﺍﻭ ﮐﻼ‌ﻩ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﻮﻥ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﻼ‌ﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﻨﺪ.

ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﻤﻮﻥ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﮐﻼ‌ﻩ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﻬﺮ ﺷﺪ.

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﻧﻮۀ ﺍﻭ ﻫﻢ ﮐﻼ‌ﻩ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺪ. ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﻩ‌ﺍﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗأﮐﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﺪ.

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻼ‌ﻩ ﻓﺮﻭﺵ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ می‌گذشت. ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻀﯿﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪ.

ﺑﻪ ﯾﺎﺩ حرف‌های ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻃﺒﻖ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼ‌ﻫﺶ را ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ، ﻣﯿﻤﻮﻥ‌ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ. ﻫﻤﯿﻦ موقع ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﻤﻮﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﯾﮏ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﯼ…!!!؟؟

نکته اینجاست که بسیاری از روش‌هایی که پدران ما در کسب و کارشان،تربیت فرزند و… استفاده می‌کردند، دیگر در دنیای امروز فایده‌ای ندارد. در دنیای امروز، سکون و نداشتن مطالعه یعنی سیلی خوردن

 

چگونگی ارتباط خوب با دیگران

همانطور که می دانیم انسان موجودی اجتماعی است و باید در اجتماع زندگی نماید . انسان باید در رفتار کند و از رفتار دیگران بازخورد بگیرد یکی از مهم ترین دغدغه های هر انسانی داشتن ارتباط بدون خشونت و اثربخش است به نوعی که نه کسی را برنجاند و از دست هیچ کس نیز نرنجد .آقای مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط  بدون خشونت خود فرمولی را بیان می کند که معجزه گر در روابط انسانهاست و با انجام درست واصولی آن روابط اجتماعی (که وجود آن برای جوامع لازم است) عالی خواهد شد
وحتی اگر یکی از طرفین رعایت کند مسلما رابطه ها عالی می شود.

فرمول ۴ مرحله دارد:

۱مشاهده:
۲٫احساس:
۳٫نیاز:
۴٫تقاضا:

برای  اجرا فرمول فوق باید مراحل فوق به ترتیب انجام شود .و مشکل روابط ما زمانی شروع می شود که به جز زبان از اعضای دیگر بدن(مثل دست برای دعوا یا قهر کردن) استفاده کنیم.

مرحله اول مشاهده است:همانطور که در کتاب (تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم ) ذکر نمودم پیش نیاز رفتار انسانها فکر و سپس احساس است و متعاقب احساس عمل یا رفتاری صورت خواهد گرفت . و طرف دیگر روابط فقط مرحل آخر رفتار را مشاهده می کند .به عنوان مثال من رفتار نامناسبی با شما نداشته باشم شما فقط رفتار مرا شاهد هستید ولیکن نمی دانید علت رفتار من چیست و این فرمول ریشه یابی علت را بر عهده دارد . ازطرفی بعضی مواقع رفتار بدی صورت نگرفته است ولیکن مخاطب و شخص دیگر رابطه برداشت بدی داشته است و  این به قضاوت ها برمی گردد.

با ۲ مثال کاربردی توضیحاتی ذکر می نمایم:

مثال ۱.رئیس اداره ای شاهد تاخیر هر روزه کارمند خود است واز این امر خیلی ناراحت است :اگر بخواهیم با فرمول فوق بیان کنیم به این صورت است:

۱٫۱رئیس کارمند خود را خواسته و بگوید “در این مدت …..روز تاخیر داشته ای” .

در محل ….تعداد روزها را قرار می دهد .از بکار بردن قیودی مثل  هر روز ،همیشه و هیچگاه  باید خودداری گردد  چون این قیود  مشاهده را به قضاوت تبدیل می کند.

۱٫۲سپس احساس خود را بیان کند”من احساس ….دارم”

متاسفانه عرف جامعه اجازه بروز احساسات را به ما نداده است و این خطا است .یادم می اید بچه که بودیم وقتی گریه می کردیم بزرگترها می گفتد :”پاشو ! زشته! مرد که گریه نمی کند” که اینکار اصلا درست نیست ما باید بتوانیم احساسات خود را به دیگران نشان بدهیم .

افکار ما احساسات ما را می سازد واحساسات ما سازنده رفتار ماست .فرد مقابل ما فقط رفتار ما را شاهد است و از فکر واحساسات ما خبری ندارد و باید از احساس خود او را حتما مطلع نماییم.

۱٫۳ .سپس نیاز خود را بیان کند”من دوست دارم نظم در اداره حاکم باشد”

۱٫۴٫سپس تقاضای خود را بیان می کند:”می خواهم دیگر تاخیر نداشته باشی”

مثال ۲٫رئیس اداره ای داد می زند و کارمندان ناراحت می شوند:

کارمند وقت ملاقات گرفته و بصورت خصوصی و محترمانه به رئیس بگوید

۲٫۱ مشاهده خود را بیان کند:”دراین ….روز شما صدایتان را بلند می کنید”

همانطور که در مثال فوق ذکر شد کلماتی که نشانگر قضاوت است باید خودداری شود

۲٫۲  احساس خود را بیان کند “من حس …دارم”

توضیحات در مثال فوق داده شد

۲٫۳ بیان نیاز خود”من نیازمند آرامش هستم تا بتوانم با کیفیت بهتری کار کنم”

۲٫۴ بیان تقاضا “من دوست دارم کارها را با صدایی آرامتر بیان نمایید”

مسلما اگر یکی از طرفین نیز رعایت کند رابطه ها بهبود و عالی می شود البته در شروع مقداری مصنوعی وسخت به نظر می رسد ولیکن با انجام  آن به تدریج مسیر عصبی آن ساخته و طرف مقابل نیز یاد می گیرد .

 

چگونه از رفتار خود آگاهی داشته باشیم

خودآگاهی یکی از مهمترین موضوعاتی است که برای زندگی کیفی نیازمندیم.خودآگاهی یعنی هر لحظه رفتار خود را رصد کنیم تا متوجه شویم رفتار ما روی دیگران اثر بد نداشته باشد.

همانطور که باستحضار رسید انسانها ۵ نیاز اساسی دارند وبرای رسیدن به آن تلاش می کنند .ولیکن بعضی مواقع  هنگام پیگیری نیازهای خود به دوستان ونزدیکان خود ضرر می رسانند. و باید خودآگاهی پیدا کند که اگر کارهایش به دیگران ضرر می رساند ترک کند.

 

مثال در مورد ضرورت خودآگاهی

  • در خانه همسرتان بلند بلند شعر می خواند و موجب آزار و اذیت خانواده می شود؟
  •   دهان همسر یا همکارتان به شدت بومی دهد چگونه اطلاع دهیم؟
  • همکارتان با صدای بلند صحبت می کند
  • و…

بیان مسائل و مشکلات فوق به افراد خیلی سخت است چون اکثرا از انتقاد متنفرند. ولیکن یکبار با خود بیاندیشیم که اگر عیب های همکار ، همسر و… را خودم نیز داشته باشم چگونه مطلع شوم؟

در اینجا موضوع خودآگاهی مطرح می شود که از  سخت ترین موارد است چون خودمان شاهد نیستیم و باید از دیگران بازخورد بگیریم و دیگران( اکثرا) بخاطر رودربایستی حقایق را نمی گویند

خودآگاهی مشابه غذای مانده در بین دندانهاست و قابل رویت نیست. مگر با نخ دندان جستجو کنیم.

ما باید در مورد تک تک کارهایمان آگاهی داته باشیم که بتوانیم ارتباط موثر داشته باشیم.

همانطور که ذکر شد انسانها در هر لحظه فقط پیگیر نیاز خود هستند و خیلی کارها را انجام می دهیم که نباید انجام داده باشیم یا خیلی کارها را نباید انجام  دهیم در صورتی که  انجام  می دهیم چون به کار و عواقب کار خود آگاهی نداریم

مهمترین جایی که نیاز به داشتن خودآگاهی است در خانواده و محیط کار و کسب و کاراست که باید درست مدیریت کنیم و عیب های  خود را بیابیم

چگونگی فراهم شدن خودآگاهی در خانه :

به عنوان مثال زوجین در خانواده را مطرح می نمایم و قابل تعمیم به محیط کار است.

الف . پرسش سوال خوب و یافتن دنیای مطلوب همسر :

بعنوان بازی یا شوخی از همسر بپرسیم اگر یک چوب جادویی داشتی چه تغییری در من ایجاد می کردی؟.

یا بپرسیم اگر می خوابیدم و یکی از عیب هایم محو می شد دوست داشتی کدام عیبم بود؟

یا اگر صبح که از خواب بیدار می شدم یک مهارت می یافتم دوست داشتی چه مهارتی بود ؟

نکته فوق العاده مهم :

سوال باید آینده نگر باشد نه گذشته محور، چون سوالات گذشته محور، بصورت آشکار مملو از انتقاد است و همه از انتقاد فراری هستند و امکان دارد ایجاد چالش کند.

ب.مشاهده سبک شخصی افرادی که به آنها علاقه مند است:

به عنوان مثال همسرمان از یک نفر تعریف می کند باید بررسی کنیم آن فرد چه ویژگی دارد که او خوشش می آید.

چگونگی فراهم شدن خودآگاهی در محیط کسب و کار:

  • گرفتن امتیاز از مشتریان: مشتریان را تشویق کنیم به کارمان امتیاز بدهند
  • A/B test وقتی بخواهیم ببینیم کدام محصول بیشتر فروش دارد ،یا کدام مدل ایمیل بیشتر باز می شود .البته این روش خود یک مقاله جداگانه است که در فرضت های بعدی توضیح کامل اراده می شود.
  •  روش امتیاز دهی NPS

در این روش از مشتری ۲ سوال زیر پرسیده می شود

الف.چقدر دوست داری ما را به دیگران معرفی کنی۰ تا ۱۰

ب. چرا؟

و سپس امتیاز اخذ شده را با جدول زیر مقایسه میکنیم:

۰تا۶ ناراضی

۷و۸ خنثی

۹و۱۰ راضی

 

 

نکته مهم : همه از انتقاد متنفرند ولیکن اگر در محیط کار و خانه دنبال آرامش و پیشرفت هستیم یا در محیط کسب و کار دنیال درآمد بالا هستیم باید زمینه انتقاد را فراهم کنیم واز انتقاد استقبال کنیم.

ارتباط موثر چیست و انواع ارتباط ها کدامند؟

ارتباط موثر هنر و مهارتی است که از طریق آن روابط بصورت برد-برد بوده و طرفین حس شادابی داشته باشند.انسان موجودی اجتماعی است و فطرتا باید  درجمع رندگی کند. برای همین نیازمند ارتباط است

مثالی از ارتباط:

بازی طناب کشی را همگی یاد داریم:

شرکت کنندگان به ۲ گروه تقسیم می شوند و هر گروه سمتی از طنابی را می گیرند

یک خط وسط مشخص می شود .هر گروه که توانست آخرین افراد گروه مقابل را به سمت خود بکشد برنده اعلام می شود.

آقای مارتبن برونستاین در کتاب ارتباط موثر به زبان آدمی زاد  به زیبایی بیان می کند که  بازی جالبی نیست چون هر دو طرف گل آلود شده و یک نفر احساس پیروزی دارد.البته همه بازی ها برنده و بازنده دارند و چون در این بازی با زمین زدن و کثیف کردن طرف مقابل برنده می شود

ارتباطات به منزله همان طناب بازی است

 هنر ارتباط موثر یعنی گرفتن طناب به گونه ای که نه کسی را خارج کنیم و نه خودمان خارج شویم.

بعضی افراد منفعل شده و ارتباط را رها می کنند (گوشه گیری و….)و چون با ذات فطرت بشری مغایر است یقینا این انسانها شاد نخواهند بود و دائم غر می زنند.

بعضی افراد ( فارغ از صدمه دیدن طرف مقابل) طناب را محکم می کشند و به فرد مقابل ضربه می زنند .این افراد نیز در نهایت ناشادند چرا که ارتباط را یکطرفه نموده است

انواع ارتباط

ارتباط از طریق شنیدن:

مهمترین نوع ارتباط همین ارتباط است که ما بتوانیم خوب بشنویم و منظور طرف مقابل را به خوبی دریافت کنیم(البته چون تفاوت شنیدن و گوش دادن را نمیدانیم همه ادعا داریم که شنونده هستیم ولیکن در مقالات بعدی بصورت مفصل صحبت خواهد شد)که این دسته به ۴ زیر دسته زیر تقسیم می شوند.

ارتباط موثز

متاسفانه عکس فوق (که از اینترنت اخذ نموده ام  ) و مشاهدات شخصی که داشته ام نماد واقعی جامعه می باشدو  نشانگر نبود شنونده در جامعه است.

ارتباط از طریق سخن گفتن :

سخن گفتن را همگی انجام می دهیم آیا به راستی و خوبی انجام  می دهیم ؟سخن گفتن نیز به ۴ دسته تقسیم می شود:

 

  • سخن گفتن با خشونت
  • سخن گفتن بدون قاطعیت
  • سخن گفتن با خشونت منفعلانه
  • سخن گفتن قاطعانه

مسلما همه موارد فوق نیازمند توضیح است که در مقالات بعدی انجام خواهد گرفت

ارتباط از طریق خواندن:

آیابه درستی نگارش دیگران را می خوانیم ؟

آیا منظور او را به درستی دریافت کرده ایم؟

و….

ارتباط از طریق نوشتن :

نوشتن نامه ایمیل جزء این دسته می باشد و کسب مهارت نوشتن نیز بسیار عالی است

 داشتن ارتباط موثر شنیدن و سخن گفتن از انواع ۴ گانه فوق مهم تر است چرا که زبان بدن نیز نقش ایفا می کند.

پرفسور مهرابیان در تحقیقی اعلام می کند که در ارتباطات عاطفی بیش از ۶۰ درصد زبان بدن(حرکات دست ،سر و…) و بیش از ۳۰ درصد لحن وکمتر از ۱۰ درصد سخن موثراست .

توصیه می کنم ۲ مقاله