وقتی هپاتیت C درمان می شود ….

حدود ۱۵ سال پیش یکی از دوستان به من مراجعه نمود و از ابتلا شدن  به هپانیت C  گریان بود مقداری با او صحبت نمودم ولیکن بغض اجازه صحبت را به او نمی داد این دوست عزیز می گفت یک واحد خون اهدا نموده ام به من اطلاع دادند که  بیماری هپاتیت C دارم و می گفت نمی دانم چه کار کنم و می ترسید به پزشک مراجعه نماید با یکدیگر به نزد پزشک رفتیم و متوجه شدیم قبلا  بعلت عمل شکستگی پاهایش تزریق خون داشته بود(قبلا هپاتیت C  در آزمایشات اهدا خون بررسی نمی شد) و مبتلا شده بود و دکتر  به او گفت  سالیانه برای بررسی شدت و تعداد ویروس در خون خود مراجعه کند و…

هفته قبل دوستم تماس گرفت و گفت یادت هست که هپاتیت C داشتم

اصلا فراموش کرده بودم وقتی گفت یادم آمد و گفتم الان چطوری

گفت همان طور که گفتی اصلا به بیماری و بیمار بودنم فکر نکردم الان تصمیم دارم ازدواج کنم و دیگر نمی توانم به توصیه شما (که گفتی به بیماری فکر نکن) عمل کنم و باید با شریک آینده زندگی خود در این مورد صحبت کنم و مجددا میترسم به پزشک مراجعه نمایم

من به این دوست عزیز گله نکردم (کار انجام شده بود و گله من اثری نداشت و دوست نداشتم حالش را بدتر کنم) ولی من به او گفته بودم تو وظیفه انسانی ات که مراجعه به پزشک است انجام بده (آزمایشات سالیانه و احیانا درمان) و اصلا به بیماری فکر نکن خیلی از اساتید بزرگ هستند که با استفاده از تلقین و استفاده از ضمیر ناخودآگاه مبادرت به درمان بیماری می کنند ولیکن در ۱۵ سال پیش نظرم  بر آرامش فکری او بود و…

به مطب پزشک مراجعه کردیم و فهمیدیم چندین سال است که دارویی برای درمان هپاتیت C کشف شده است و با ۳ ماه درمان(روزی یک قرص) بیماری محو می شود و شعار مرکزهپاتیت ایران محو و نابودی هپاتیت تا سال ۱۴۰۰ بود و …

به همت پزشکان و داروسازان و پژوهشگران عزیز  هپاتیت C  قابل درمان شده است و از اعماق وجود خود از این عزیزان که وقت خود را برای سلامتی مردم و بهبود شرایط زندگی دیگران می گذارند تشکر می کنم

الان تقویم را رویت کردم امروز روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی و روز دارو ساز می باشد(خوشحالم که مقاله همزمان با روز دارو ساز منتشر می شود)

و اما ۳ نکته اساسی:

افراد ۲ دسته هستند :

مبتلایان به هپاتیت C  و افراد غیر مبتلا به هپاتیت C

نکته ا:مبتلایان به هپاتیت C

این عزیزان شاکر خداوند باشند که  بیماری آنها درمان پذیر است و با مصرف ۳ ماهه دارو در مرکز هپاتیت ایران اجرایی است. و…

نکته ۲:افرادی که مبتلا نیستند

آیا نمی خواهید خدا را از ته دل شکر کنید که چنین بیماری ندارید.

ویروسی خطرناک، بیماری هپاتیت C را ایجاد می کند و به تدریج کبد را درگیر می کند و متعاقبا ایجاد سیروز کبدی و نهایتا منجر به سرطان کبد می شود و متاسفانه(بعلت وجود ویروس در خون بیمار) پیوند کبد نیز امکان پذیر نیست

در اینجا به یاد شعر مطلع گلستان سعدی افتادم

وقتی هپاتیت سی داری باید خدا را شکر کنی

و اگر نداری نیز باید خدا را شکر کنی

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید

و…

نکته ۳: وقتی هپاتیت C به همت پژوهشگران و داروسازان نازنین درمان پذیر شده است…

امار مبتلایان به هپاتیت C  کمتر از ۵ درصد جامعه  است و پژوهشگران با تلاش زیاد مبادرت به کشف درمان بیماری نمودند.

آیا منطقی است که برای مسائل اشتغال ، زناشویی و ازدواج و …بصورت کل مسائل ارتباطاتی بین افراد که همه جامعه درگیر آن هستند کاری صورت نگرفته باشد

دوستان و عزیزان اگردر هر زمینه ای مسئله و ناراحتی دارید ۲ کارانجام دهید:

الف.پذیرش مسئله

ب.پذیرش اینکه خودمان نمی توانیم حل کنیم

بیائیم با آموزش آشتی کنیم(آموزش تا آخر عمر باید دوست ما باشد)

به عنوان مثال اختلافات زناشویی، اختلافات والدین وکودکان،اختلاف کارفرما و کارکنان و…

اول بپذیریم که مسئله ای وجود دارد و  سپس دانش های قبلی خود را کنار گذاشته و با مطالعه کتاب،استفاده از اینترنت ،استفاده از مشاورین و…مبادرت به حل موضوع کنید .اگر قرار بود راه حل های قبلی شما جواب بدهد تاکنون جواب داده بود.

متاسفانه اسم آموزش که مطرح می شود به آموزش های تخصصی فکر می شود در صورتی که مهارت های ارتباطی فردی و میان فردی بزرگترین آموزش مورد نیاز جامعه می باشد. پیشنهاد می کنم کتاب ارتباط بدون خشونت نوشته مارشال روزنبرگ، تئوری انتخاب را مطالعه کنید( محصولی در مجموعه مهارت ارتباط در حال تدوین می باشد و به زودی قابل عرضه می باشد)

عادت دارم از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنم و اخمهای مردم واقعا ناراحت کننده است چرا نمی خندیم.

اگر  آمارهای جهانی را بررسی کنیم شرکت ها و ادارات موفق واحدی فعال برای آموزش دارند و…

 

 

نقاط ضعف و چگونگی رسیدن به موفقیت!

بدیهی است که همه ما در زندگی نقاط ضعف داریم و نکته مهم چگونگی برخورد با آن  است لذا با یک داستان آموزنده مقاله خود در مورد برخورد با نقاط ضعف را شروع می کنم:

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکتی بزرگ، برای استخدام بعنوات یک سرایدار به آنجا رفت.
در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایمیلتان را بدهید تا شرایط کاری تان را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: من ایمیل ندارم.
مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت به این بزرگی کار کنید ولی ایمیل ندارید.
متاسفم من برای شما کاری ندارم.
مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد.
از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید می کرد و در بالای شهر می فروخت و با این کار خود سرمایه اش را بیشتر و خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد.
تا جایی که کارش رشد کرد و مغازه ای خریداری نمود و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.
یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود،
مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: ایمیل ندارم
مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتید دیگه چی میشدین؟؟!!!
مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت بودم…

همه ما علاقه مند پیشرفت و موفقیت هستیم ولیکن یک نکته اساسی وجود دارد که با نقاط ضعف چکار کنیم؟

با مطالعاتی که داشته ام با قاطعیت این نکته را می گویم که:

افراد یا نقاط ضعف دارند یا به خود دروغ می گویند

در حقیقت فردی نیست که نقطه ضعف نداشته باشد

انواع نقاط ضعف

نقاط ضعف اصلی

شغل و هدف فرد همراستای نقطه ضعف بوده و به هیچ وجه قابل تفکیک نباشد به عنوان مثال:

فردی شغل اصلی او فروشندگی است ولی تعامل با مشتری را بلد نباشد،روشهای متقاعد کردن مشتری را نداند

یا یک استاد و مدرس فن بیان خوبی نداشته باشد

اینها نقطه ضعف اصلی است و  فرد مذکور موظف است با آموزش و تلاش و پشتکار مبادرت به حذف و برطرف کردن آنها نماید.

چرا که خداوند در آیه ۵۳ سوره نجم نیز به این موضوع اشاره دارد.و به تلاش اشاره دارد

 

نقاط ضعف حاشیه ای

وقتی شغل و هدف فرد همراستای نقطه ضعف نباشد بلکه کمک کننده به پیشرفت فرد باشد و بدون وجود نقطه ضعف شغل و هدف انجام می شود به عنوان مثال:

فرد مثال فوق که شغل اصلی او فروشندگی است ولی کار با کامپیوتر را بلد نباشد یا حسابداری شنتی را بلد است و حسابداری با سیستم را بلد نباشد

یا یک استاد و مدرس نوشتن مقاله در کامپیوتر را بلد نباشد و از کار با کامپیوتر خسته شود و هیچ علاقه ای نداشته باشد

این گروه می توانند با تلاش خود این نقطه ضعف را مرتفع کنند ولیکن از نظر شخصی بهتر است وقت و زمانی که صرف بهبود این نقطه ضعف می کنند به افزایش نقاط قوت خود بپردازند و نقاط ضعف مذکور را برون سپاری کنند .در مثال فوق فردی را برای کار با کامپیوتر و حسابداری استخدام نمایتد.

حتما هنگام استخدام و برون سپاری کارها به نوشتن دقیق قرارداد کاری مبادرت شود.

به عنوان نمونه فرد فوق از کاربا کامپیوتر لذت نمی برد لذا باید برون سپاری نماید.

توصیه می کنم در مورد SWOT  تحقیق شود که برای خودشناسی بسیار خوب است

در خاتمه توصیه می کنم مقاله ساخت عادات جدید و فیلم آن را رویت نمائید

هضم تجربه ای از زندگی امام رضا(ع)

تبدیل محدودیت به فرصت وِیژگی بارز انسانهای موفق می باشد در این مقاله که در آستانه تولد امام رضا(ع) منتشر می شود تصمیم دارم ضمن تبریک این ایام به شما

همراهان گرامی از این امام رئوف هضم تجربه ای داشته باشیم امیدوارم بتوانیم رشد و شکوفایی بلقوه وجودی خود را بالفعل نمائیم.

همه می دانیم که امام رضا از شهر مدینه به مرو منتقل شدند و ایشان اجازه نداشتند حتی یکی از اقوام و آشنایان را همراه خود بیاورند(واقعا تصور کنید بیش از ۱۰۰۰

کیلومتر بعد مسافت و دوری از خانواده و…)و محدودیتی شدید برای این بزرگوار بود .ایشان می توانست زانوی غم گرفته و هیچ کاری انجام دهد ولیکن محدودیت دوری از

دوستان و خانواده را تبدیل به فرصت آشنائی با دوستان جدید و تبلیغات دینی نمودند که قابل بررسی توسط کارشناسان مذهبی می باشد .

اصولا ما در زندگی دچار کمبودهایی شده و می شویم و بقول معروف آن طور که پیش بینی کرده ایم دنیا و چرخ زندگی نمی چرخد و دچار محدودیت خواهیم شد و این

طرز فکر و باور ماست که با این محدودیت چگونه برخورد کنیم و عملا ۳ نوع اقدام داریم:

  • پذیرش محدودیت و تلاش برای مرتفع نمودن آن
  • قبول محدودیت و تلاش برای یافتن فرصتی در آن محدودیت
  • نپذیرفتن محدودیت و منفی نگری که چرا من باید این محدودیت را داشته باشم

با مثالی ۳ موردفوق را توضیح می دهم .

فردی دچار بیماری می شود

(۱) قبول کند بیماری دارد و  به پزشکان مختلف برای درمان مراجعه کند وقتی از میسر نبودن درمان مطلع شود

(۲) بیماری خود را قبول کند و سعی و تلاش کند با وجود بیماری موفقیت را جذب کند و به سمت کشف نیروی بالقوه وجودی خود برود

(۳) از طرفی می تواند در گوشه ای بصورت منزوی و افسره نشسته و فقط سوال کند خدایا چرا من ؟!!!

و این سوالات و منفی نگری او مسلما هیچ ثمری جز ناراحتی خود و اطافیانش نحواهد داشت.

توصیه می کنم کتاب سوالت را تغئیر بده تا زندگی ات تغئیر کند نوشته ماریل آدامز که با نگارش ساده و زیبا نگارش شده است  است را مطالعه نمائید.

همانطور که مشهود است اقدام اول و دوم است که فرد را دچار آرامش و شادی می کند ولیکن اقدام سوم آرامش و شادکامی را از فرد خواهد گرفت.

پس اگر آرامش،شادی و موفقیت می خوهیم باید سعی کنیم با تبدیل محدودیت به فرصت شاهد آرامش باشیم.

مقاله ای با عنوان نقاط ضعف و چگونگی رسیدن به موفقیت را مطالعه کنید در این مقاله از جنبه دیگر به این موضوع اشاره نمودم.

در خاتمه شما را به دیدن سخنرانی تد تحت عنوان فرصت در دل مشکلات دعوت می نمایم.

واما یک سوال مهم:

موقع وجود محدودیت چه کار می کنیم ؟

 

مجددا  لازم و ضروری می دانم تولد امام رضا را تبریک عرض نمایم.

هضم تجربه ای از زندگی حضرت معصومه(ع)

در این مقاله که در آستانه تولد حضرت معصومه منتشر می شود برخود لازم می دانم این تولد را از طرف مجموعه مهارت ارتباط تبریک عرض نمایم  اگر به زندگی حضرت معصومه نگاهی داشته باشیم می توان نکات زیادی را یافت ولیکن یک نکته از زندگی آن بزرگوار  که بسیار کاربردی است ذکر خواهم نمود .

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ، این ضرب المثل را از قدیم بیان نموده ایم ولیکن متاسفانه غلط می باشد

مرسوم جامعه آن زمان و حال حاضر این است که وقتی دختری بزرگ شد ازدواج نماید ولیکن همه ما می دانیم حضرت معصومه هیچگاه ازدواج نکرد و برای همین تولد ایشان را روز دختر می نامند که در مورد چرائی آن اساتید تاریخ و دیگران سخنانی بیان نموده اند که در این مقاله قابل بحث نمی باشد.

اساس  ضرب المثل” خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو” این مصداق است.وقتی انسان کار جدیدی را شروع کند یا کاری که دیگران انجام می دهند با توجه به نیازسنجی خود ترک نماید دچار گله و مخالفت جمع و جامعه می شود.

همانطور که می دانیم انسانها دنیای مطلوب ، ادراک متفاوتی دارند و منطقی است چیزی که برای من مفید است برای شما مفید نخواهد بود. یا قرار نیست وقتی من از چیزی یا کاری لذت ببرم شما هم لذت ببرید.

انسان باید با مطالعه و تحقیق هدف و مسیر آینده زندگی خود را بیابد و سپس در مسیر خود تلاش کند

واز مسخره شدن و یا طرد شدن از جامعه نهراسد و با جدیت رو به سمت جلو حرکت نماید و مسلما موفق خواهد شد .

عاشق این سخن گاندی می باشم.

نکته مهم: اگر انتخاب و حرکت فردی برای کسی مزاحمت ایجاد نمی کند لازم نیست علت انتخابهایش را توضیح دهد

خلاصه مقاله را در ۲ نکته زیر عرض می کنم:

۱.علایق افراد متفاوت و لذا انتخاب آنها نیز متفاوت می باشد

۲.لازم نیست کسی علت انتخابش را برای فردی توضیح دهد فقط ضروری است در جهت علایق خود حرکت کند. ما به عنوان انسان یک عمر بیشتر نداریم و باید بهینه استفاده کنیم

 

نکته ای ناب از امام صادق(ع)

قبل از شروع مقاله چون در شب شهادت امام صادق مقاله منتشر می شود وظیفه خود (به نمایندگی از طرف مجموعه مهارت ارتباط) می دانم شهادت این امام فرزانه را خدمت شما تسلیت عرض نمایم و به عنوان هدیه حدیثی ناب (در مورد انتقاد)خدمت شما عرض می کنم

امام صادق فرمودند:

اَحبّ اخوانى الىّ من اهدى الىّ عیوبى
محبـوبتـرین بـرادرانـم نزد من، کسـى است که عیبهایـم را به من اهدا کنـد. (تحف العقول،ص۳۶۶)

اگر در مورد امام صادق جستچویی در فضای مجازی داشته باشیم مطالب خوبی می توان پیدا نمود که در صورت نیاز می توانیم استفاده کنیم (توصیه می شود توضیحات این لینک مطالعه گردد)

توضیح مختصری در مورد حدیث:

همه انسانها از انتقاد گریزان و فراری هستند و اگر در مورد علت آن بخواهیم بحث کنیم علت اصلی آن طرز فکر و باور انسانها است.فکر عامل پیشرفت و پسرفت هر انسانی است یک تحقیق عملی انجام گرفته است که فیلم آنرا قرار داده ام

 

 

وقتی فردی به انسان انتقاد می کند انسان فکر می کند که فرد انتقاد کننده به شخصیت او ایراد می گیرد و چون وجود خود انسان در دنیای مطلوب خودش است شنیدن آن را اهانت فرد مقابل به دنیای مطلوب خود می داند و برخورد شایسته ای با فرد بیان کننده ندارد.

پیش نیاز فکری در مورد انتقاد

الف)ضروری ترین کار قبل از شنیدن انتقاد دانستن این نکته است که  هر انسان به ۲ قسمت تقسیم می شود:

ذات و وجود خودش
کارهایی که انجام می دهد

انسان باید این باور و فکر را در خود تقویت کند که ذات هر فردی بزرگ و غیر قابل اهانت و بی احترامی است و هیچکس جز خود فرد نمی تواند به خودش بی احترامی کند و انتقادی که می شود(درست یا غلط) به رفتار فرد است.

ب)انسان باید برای خود زندگی کند( نه دیگران) و هیچ اجباری وجود ندارد که سخنان دیگران اجرایی شود (البته باید با دقت شنیده شود)

پس از دانستن پیش نیاز در مورد انتقاد چه کار کنیم؟

همانطور که  بیان شد  فردی که انتقاد می کند  در واقع به کار یا رفتاری از ما معترض است انسان باید اولا از فرد منتقد تشکر کند و بگوید ممنون که نظرت را گفتی. بعد در مورد  صحبت هایی که شنیده است (بدون هیچگونه لجبازی)  فکر کند و مسلما صحبت ها  از دو حالت زیر جدا نیست

انواع انتقاد:

انتقاد بجا :  همینطور که در مقاله ای در مورد خودآگاهی ذکر  شد. انسانها عیوب خود را نمی بینند و نیازمند یک اطلاع رساننده از بیرون هستند و بهترین چیز شنیدن انتقادهاست.
انتقاد نابجا: که فقط شنیده شده و اقدامی لازم ندارد.

همه انسانها هدف رشد و پیشرفت دارند و دوست دارند به درجه اعلا برسند وقتی یقین و باور داشته باشند کسی که انتقاد می کند لایق تشکر است و به احترام انتقادهای بجا که باعث رشد می شود باید انتقادهای بیجا را تحمل کرد.

یک نکته ضروری هم لازم است عرض کنم و مخاطب افرادی است که انتقاد می کنند.

فردی که انتقاد می کند در حقیقت صحبت او یک پیام مخفی دارد و پیام مخفی آن این است که من از تو بهترم

پس مراقب انتقادهای خود باشیم.

چگونه انتقادکنیم؟

انتقاد کردن روش های مختلفی دارد و بهترین روش ها که من خیلی دوست دارم روش انتقاد ساندویجی نام دارد.

احتمالا همه ما ساندویچ خورده یا حداقل دیده ایم .در ساندویچ یک نان زیرین وجود دارد وسط آن مواد مخصوص ساندویچ و مجددا روی آن نیز یک تکه نان قرار دارد.

انتقاد ساندویچی

مراحل انتقاد ساندویچی

پیدا کردن ۲ خوبی از فرد و سپس مورد را وسط آن دو کار فرد قرار دهیم و جملات خود را شروع وخاتمه دهیم.

مقداری خلاقیت نیز ضروری است همین طور که خوردن ساندویج زیر سخت است تحمل و قبول یک انتقاد که حسن جویی آن کم باشد سخت می باشد.

انتقاد

شناسایی راهزنان وقت و زمان

راهزنان زمان خود را بشناسید، در ضرب المثل داریم که وقت طلاست اما این دروغ است چون با پول طلا قابل خرید و فروش است اما

زمان را نه می توان خرید ، نه می توان ذخیره کرد و نه می توان متوقف ساخت ، تنها می توانید در مصرف آن صرفه جویی کرد. زمان همانند یک تیر از کمان رها شده است که هرگز باز نمی گردد. راهزنان زمان، قسمتی از زمانمان را به اجبار گرفته و قسمتی دیگر را به نیرنگ اخذ می کنند لذا برخورد با این راهزنان بسیار ضروری می باشد

برای طلاهای خود مکان امن می یابیم ولیکن برای مهمتر از طلا پیگیری یافتن مکان امن نیستیم؟

اول شناسایی راهزنان زمان

در این دنیا ، هر چیزی که با ارزشتر باشد به همان اندازه به مراقبت بیشتری نیاز دارد. راهزنان وقت بسیارند و هر کدام با نیرنگی جهت ربودن گوهر وقت ما کمین کرده اند.

معروف ترین راهزنان زمان :

– سلام و تعارفات بیش از حد با دیگران.

واقعا چه قدر از وقت خود را صرف تعارف های بیهوده میکنیم؟

– بی برنامه بودن

اقای دارن هاردی نویسنده کتاب اثر مرکب سخن زیباییی دارند ایشان می گویند برنامه روزانه یک فرد را به من بگوببد مندر مورد آینده او نظر می دهم. آینده ما از کارهای روزانه و نظم ما درست می شود.

– در نظر نگرفتن اولویت ها در کار و زندگی

باید اولویتها مشخص و طبق اولویت های خود کارها را انجام دهیم

– خودداری از تفویض اختیار

قرار نیست همه کارها را خودمان انجام دهیم

– نداشتن قاطعیت در تصمیم گیری

قاطع تصمیم درستاخذ کنیم و از نه گفتن نهراسیم

– شرکت در جلسات غیر ضروری

خیلی از جلسات فقط وقت ما را تلف می کنند

– از این شاخه به آن شاخه پریدن

نداشتن هدف در زندگی منجر به از اینشاخا به آن شاخه پریدن است باید هدف وبرنامه برای خود تعریف کنیم

– تاسف بر گذشته

با اتفاقات بد گذشته ۲ طرز باور می توان داشت:

-ناراحتی وتاسف وکاهش انرژی

-شادی به علت فهمیدن اشتباه قبل

کدامیک را دوست داریم

– خستگی و کسالت و غم

– مطالعه بیهوده

مگر می شود مطالعه بد باشد؟!

بله

مطالعه ای که هدفمند و در جهت هدف نباشد تولید اطلاعات پردازش نشده زیادی در مغز می کند.

– فقدان انضباط شخصی

نظم شخصی یعنی انجام کار درست در زمان درست

– کار امروز را به فردا افکندن

اهمان کاری

– مهمان ناخوانده

باید مهارت نه گفتن را یاد بگیریم البته احترام مهمان نیز مهم است و توصیههای اخلاقی زیادی در مورد احترام به مهمان داریم.

– تلفن های مزاحم و طولانی

فراگرفتن مهارت نه گفتن

– داده های بسیار زیاد و پردازش نشده.

و…

میزان آسیب پذیری هر کس از راهزنان وقت یکسان نیست بلکه هر فردی باید خودش راهزنان وقتش را شناسایی و کنترل کند

داستانک زردآلو فروش

مردی زردآلو فروش حاشیه خیابان بساط پهن کرده بود. زردآلو هر کیلو ۲ تومن، هسته زردآلو هرکیلو ۴ تومن؟
یکی پرسید: چرا هسته‌اش از زرد آلو گرونتره؟
فروشنده گفت : چون عقل آدم رو زیاد میکنه
مرد كمی فكر كرد و گفت: یه کیلو هسته بده
و پس از خرید و مشغول خوردن شد و با خودش گفت:
چه کاری بود بهتر بود زردآلو می‌خریدم که  هم  زردآلو و هسته‌ انرا می خوردم و از طرفی ارزانتر نیز بود.
رفت و همین حرف را به فروشنده گفت،
فروشنده گفت: بله نگفتم هسته زردآلو عقل آدم رو زیاد میکنه چه زود اثر کرد

از  این داستان طنز استفاده می کنم و می گویم متاسفانه خیلی موافع ما احساسی دست به یک کار می زنیم و از انجام آن پشیمان می شویم و علت آن نداشتن بفکر قبل از انجام کار می باشد

تنها توصیه اینجانب استفاده از تکنیک بعدش چی می باشد و در موقع انجام هر کاری از خود سوال کند:

با انجام این کار دنبال چه نتیجه ای هستم؟

آیا به نتیجه دلخواه خود میرسم؟

و یک زردآلو فروش فرضی برای دریافت جوابش در نظر بگیرد و مسلما اگر کار درست بود انجام می دهد و درغیر اینصورت خیر.

در توصیه های اسلامی نیز به فکر بهاء زیادی داده شده است و حتی یکی از اعمال مهم شب قدر نیز می باشد.

رابطه خندیدن و شادی

در مورد خندیدن صحبت های زیاد و مطالعات متعددی انجام گرفته است در این مقاله تصمیم دارم در مورد رابطه خندیدن و آرامش و شادی مطالبی ذکر نمایم و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.

داستان نوشتن این مقاله از آنحا شروع شد که امروز در یکی از ادارات حضور داشتم بحث شادی و خندیدن مطرح شد و یکی از کارمندان با قیافه ای  کاملا حق به جانب می گفت اصلا نمی شود خندید چون من دو بچه دارم یکی کلاس نهم است و الان در فکرم  سال آینده کجا او را ثبت نام نمایم و هر چه بچه ها بزرگتر شوند مشکل آنها بزرگتر خواهد شد و….لذا تصمیم گرفتم برای این بزرگوار و همفکران او مطالب زیر را ذکر نمایم.

 

در فصل پنجم کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم تکنیکی بنام تکنیک دروغ به مغز را ذکر نمودم و بعلت مهم بودن مجددا ذکر خواهم نمود در بدن ما یک جاده دوطرفه وجود دارد که بسیار حایز اهمیت است ولیکن متاسفانه اکثر انسان ها جاده را یکطرفه فرض می کنند و لذا در زندگی آرامش ندارند.

فرض کنید یک اتفاق بیرونی برای ما رخ می دهد و آن اتفاق صورت گرفته در دنیای مطلوب ما باشد لذا حس خوبی پیدا می کنیم و خوشحال و شاد شده و می خندیم و این طبیعی می باشد و همه انسان ها این مسیر را بصورت غریزی  آموخته اند و اجرا نیز می کنند ولیکن متخصصین نوروساینس به این نتیجه رسیده اند که این مسیر دوطرفه می باشد و  این نتیجه بدست آمده واقعا معجزه می باشد (ولیکن کمتر از آن استفاده می شود). مسیر دوم بدین صورت است که وقتی انسان بخندد (حتی اگر به صورت کادب ودروغین) مغز ناخودآگاه او متوجه کاذب بودن خنده او نمی شود و لذا هورمونهای نشاط آور ترشح شده و متعاقبا شادی را حس خواهد کرد و همینموضوع است که قدیمی های ما گفته اند بخند تا دنیا به رویت بخندد.

تمرین:

توجه شما را به دیدن یک کلیپ شاد جلب می کنم و دوست دارم حس خود بعد از دیدن کلیپ را خودارزیابی نمایید

 

 

بعضی مواقع لازم است گوش خود را شستشو دهیم

داستان شخصی

مدتی بود که وقتی با تلفن صحبت می کردم خیلی از افراد اعتراض می کردند و می گفتند بلند صحبت می کنی و این بحث مرا آزار می داد و مشکل اینجا بود که فردی مستقیم به من تذکر نمی داد تا اینکه فردی به من گفت  موقع  صحبت کردن با تلفن خیلی  بلند حرف می زنی من به حرف این دوست احترام گذاشتم و آهسته صحبت کردم اما موضوع این بود که صحبت کردن من عمدی نبود بلکه بی اختیار بلند صحبت می کردم

علت یابی:

بالاخره  به پزشک مراجعه نمودم و فهمیدم که گوش های خودم جرم دارد و نیاز به شستشو دارد و چون خودم صحبت های دیگران را نمی شنیدم فکر می کردم دیگران نیز متوجه نیستند و لذا بلندتر صحبت می کردم.

درمان:

به متخصص گوش مراجعه نمودم و قطره ای تجویز نمود تا جرم های گوش من مرطوب شده و راحت تر جدا گردد پس از ۳ روز که قطره را به گوشم ریختم به مطب پزشک مراجعه نموده و گوشهایم را شست و مسئله ام مرتفع گردید فقط  روزهای اول بعلت تمیزی فوق العاده گوشهایم صدای آسانسور ، ماشین و…نیز مرا آزار می داد تا اینکه به آن صداها عادت کردم.

نکات دریافتی در زندگی:

۱٫بعضی مواقع عیب هایی در وجود دیگران رویت می کنیم و درحقیقت عیب خودمان است من احساس می کردم دیگران نمی شنوند در حالی که خودم نمی شنیدم باید با خودآگاهی و انصاف بررسی کنیم که عیب مربوط به ما می باشد یا دیگران

۲٫کارهای بزرگ را باید پله پله انجام داد و یک مرتبه نمی شود کاری را انجام داد .پزشک برای شستن گوش من اول قطره ریخت تا گوش آمادگی شستن پیدا نماید.

آقای دارن هارلی در کتاب اثر مرکب می گوید باید مثل لاک پشت قدمها را آهسته برداریم و به سمت هدف برویم.

۳٫برای آرامش و شادی باید همه چیز را ندید سعی کنیم شنیدن و دیدن خود را کنترل کنیم تا زبان و رفتارمان کنترل شده شود وقتی گوش هایم را شستم ریز ترین صداها را می شنیدم و تا چند روز واقعا اذیت می شدم ما باید

۴٫انسانها در جستجوی هدف و کار خود هستند و بعضی مواقع به دیگران ضرر می رسانند ما باید وقتی عیب یا مشکلی در وجود کسی رویت نمودیم با او صحبت کنیم و مشکل را بیان نمائیم  من بلند صحبت می کردم و نمی دانستم وقتی متوجه شدم سعی در مرتفع نمودن آن کردم.در کتاب شنبه خر نیست موضوع صحبت کردن و چگونگی بیان مشاهدات به دیگران بیان شده است که کتاب مذکور هدیه مجموعه مهارت ارتباط است و از منو بالای سایت قابل تهیه است.

تکنیک استراحت به مغز

سوال:وقتی ایده های فوق العاده به ذهن‌ یا مغز شما خطور کرد، کجا بودید؟

مایکل گلب این سوال را طی سال‌ها از هزاران نفر پرسید. اغلب جواب‌ها این‌گونه بودند:

  • هنگام حمام،
  • استراحت در رختخواب،
  • گوش کردن به موسیقی،
  • مسافرت تفریحی،
  • قدم زدن در طبیعت،
  • در ساحل دریا و …

تحلیل پاسخ ها:
کمتر کسی پاسخ داد که بهترین ایده های زندگی در محله کار به ذهنش خطور کرده است.

این موضوع نشان می‌دهد کیفیت کارایی مغز ما به کیفیت استراحتی بستگی دارد که به آن می‌دهیم، بهترین ایده‌ها معمولا بعد از یک استراحت فکری مناسب و طولانی مدت به ذهن می‌رسند.

نکته مدیریتی:
اگر مدیر هستید و با مسئله بزرگی در محل کار مواجه شده اید که حل نمی‌شود و راه حلی برای آن پیدا نمی کنید؛ شاید بهترین راه آن باشد که به یک مسافرت تفریحی بروید و در آنجا یا پس از بازگشت برای حل آن موضوع بکوشید.

نتیجه‌گیری
موفقیت‌های بزرگ فقط به میزان تلاش و ساعات کار بستگی ندارد، بلکه به کیفیت استراحت ما نیز بستگی دارد

پیشنهاد می شود مقاله مراحل یادگیری و مسیر عصبی را نیز مطالعه کنید

در کلیپی از آقای القاسی زاده مشاهد می کردم ایشان استاد (NLP) می باشند و می گفت وقتی مراجعین با مشکلات نزد من بیایند به آنها می گویم به مسافرت بروید.