داستانک در مورد داشتن آرزو

با یک داستان واقعی به مقاله خود در مورد آرزو و رویا می پردازم.

مونتی رابرتز زمانی که یک نوجوان بود.پدرش به عنوان مربی اسبها در مزارع مختلف کار می کرد.برای همین علت مجبور بود مدرسه اش را   هر ساله چندین نوبت عوض نماید.

یکروز وقتی شاگرد دبیرستان بود معلم از دانش آموزان خواست تصویری از آینده شخصی و کاری خود بنویسند.

مونتی بدون صرف وقت ۷ صفحه کاغذ درباره هدفش که می خواست مالک مزرعه اسب باشد با ذکر جزعیات کامل نوشت او حتی طرحی از مکان و اصطبلها و ویلای مسکونی خود کسید و تحویل معلم داد. معلم کلاس به او پایین ترین نمره را داد و در جواب اعتراض او گفت:” این آرزو برای بچه ای مثل تو که پول و امکانات ندارد و از خانواده دوره گرد است خیلی غیر واقعی است و به هیچ وجه ممکن نیست روزی به این آرزو دست پیدا کنی .نوشته ات را واقعی تر کن من هم نمره ات را درست می کنم”

مونتی به منزل رفت و با پدرش مشورت کرد و پدرش گفت موضوع شخصی و آینده توست من هیچ نظری نباید بدهم

مونتی چند روز بعد همان نوشته را بدون تغئیر برای معلم برد و گفت شما نمره ات را نگهدار و من نیز آرزویم را نگه می دارم

اکنون مونتی رابرتز مالک خانه ای با زیر بنای ۴۰۰ متر مربع وسط یک مزرعه  به وسعت ۸ هکتار می باشد و هنوز آن نوشته را با خودش دارد و در قابی بالای شومینه ویلایش نصب نموده است.

همه داستانها و ماجراجویی های ما از یک رویا شروع می شود و بدون آرزو و رویا چیزی درست نمی شود

کسی که رویا ندارد آینده ای نحواهد داشت

رویاهای بزرگ به زندگی وسعت می بخشد و رویای کوچک زندگی را محدود می کند در واقع هر انسانی با رویا و آرزوهایش مرزهای زندگی خود را مشخص میکند

باورهای غلط در مورد آرزو

از کودکی به ما گفته شده پایت را به اندازه گلیمت دراز کن

این ضرب المثل مسخره ترین ضرب المثل ها می باشد

ما انسان و نماینده خدا هستیم وقتی برای خدا چیزی محال نیست برای نماینده او نیز(انسان)محال وجود ندارد فقط انسان باید خودش را باور کند و به آرزوهایش عینیت ببخشد.

باید آرزوهایمان را جدی بگیریم واز کسانی که ما را محدود می کنند دوری کنیم .آقای جیم ران می گوید انسان به اندازه میانگین ۵ نفراطرافیانش رشد می کند

 

 

خودآگاهی) در اطراف ما چه کسانی  قرار دارند؟
آرزو

 

تکنیک بعدش چی؟

امروز در مورد تکنیکی می نویسم که در همه ابعاد زندگی به آن نیاز داریم و شخصا اسم آنرا تکنیک بعدش چی؟ گذاشته ام (درگیر اسم نشویم هر نامی روی آن می شود گذاشت) باور دارم وقتی این تکنیک عملی شود هیچ تصمیم غلطی گرفته نمی شود و زندگی ها سرشار از شادی خواهد بود.

وقتی توضیحات تکنیک ارائه شد شاید بگویید همه تکنیک همین است!

این را که خودمان می دانستیم و بلد بودیم

و…

برایان تریسی می گوید: دانستن یعنی توانایی انجام کار

اگر طبق نظر برایان ترسی، شما از دسته افرادی هستید که می دانید شخصا به شما تبریک  می گویم و مطمئن هستم انسانی شاداب و دارای آرامش می باشید.

همه انسانها رفتار می کنند و هدف انسانها از رفتار، رسیدن به یکی از نیازهای ضروری خود می باشد.(در کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم در مورد ماشین رفتار توضیحاتی ارائه نمودم و در صورت نیاز جوابگو به سوالات احتمالی شما هستم).

بعضی مواقع شده که کاری انجام داده ایم و پس از آن افسوس می خوریم که ای کاش کار را انجام نداده بودیم و متاسفانه افسوس نتیجه ای ندارد.
بعضی مواقع دیگر کاری انجام نداده ایم و پس از مدتی متوجه می شویم عدم انجام این کار عدم انجام  این کار فقط ما را از هدف دور نموده است
و…

انسان باید قصد انجام هر کاری را داشت از خود سوال نماید:

  • با انجام این کار دوست دارم به چه نتیجه ای برسم؟
  • آیا وقتی انجام دهم به نتیجه دلخواه خواهم رسید؟

و مسلما بعضی مواقع مجبور می شود پرسش را چند مرحله جلو ببرد تا حتما به یکی از نیازهای اساسی خود برسد و با خودآگاهی به انجام کار مبادرت نماید.

به عنوان نمونه از تکنیک بعدش چی:

فردی مشغول مطالعه می باشد و با سوال از خود متوجه میشود برای نیاز به قدرت (وقتی برای پیشرفت مطالعه می کند)یا نیاز به حفظ بقاء(وقتی عدم مطالعه او منجر به اخراج او از محل کار می شود)یا تفریح (وقتی عاشق مطالعه باشد)و…خود مشغول مطالعه می کند

و از این نمونه ها خیلی زیاد میتوان یافت اما در هیچ نمونه ای بحث و عصبانیت انسان را به  نتیجه نخواهد رساند

مراحل اقدام تکنیک بعدش چی:

عصبانیت را برای خود ممنوع نماییم چرا که شخصی که عصبانی شود مغز قدیمش تصمیم گیرنده است و هر راه و تصمیمی اتخاذ کند خطا است.
هنگام انجام هر کاری ۱۱ ثانیه فکر  در مورد جواب ۲ سوال زیر نماید:
با انجام این کار و رفتار به  کدامیک از نیازهایش  دسترسی می یابد
آیا بهترین راه را انتخاب نموده است

(البته با تمرین و ممارست و ایجاد مسیر عصبی آن، پس از مدتی میتواند زمان را به ۳ ثانیه کاهش دهد)

اساس تکنیک بعدش چی بر اساس نظریه سقراط می باشد .در نظر سقراط بهترین کمک کننده به انسان خود اوست و با فکر می توان از وجود خطا و اشتباه جلوگیری کرد.

بررسی تکنیک پایان فیلم از نگاهی دیگر

اساس تکنیک پایان فیلم بر داستان فرضی زیر است:

فرض کنید به سینما رفته اید و سانس فیلمی که بلیط آنرا خریداری کرده اید هنوز شروع نشده است

از انتظار خسته شوید و از متصدی سینما تقاضا کنیدکه بداخل سالن بروید و با سانس قبلی اواخر فیلم را ببینید.

متصدی سینما اجازه ورود به سالن و دیدن  ۱۰ دقیقه آخر فیلم را داد

پس از اتمام فیلم ،سالن را ترک نکنی و منتظر  شروع سانسی که بلیطش را خریداری نموده اید بمانید

موقعی که فیلم پخش می شود چه احساسی دارید.

مسلما مشابه بقیه به فیلم نگاه نخواهی کرد

بعضی لحظات فیلم، آرامش دارد و همه مشغول دیدن با آرامش هستند وچون نتیجه هولناک آخر فیلم را می دانی با اضطراب تماشاگر فیلم هستی.(مثلا ۲ دوست با هم شریک هستند ولیکن آخر فیلم یکی اموال دیگری را سرقت می کند)

یا صحنه هایی مملو از اضطراب وجود دارد و چون انتهای آرام آن را می دانید مثل بقیه دچار اضطراب نمی شوید

چون نتیجه نهایی آنرا می دانید.

اگر این داستان ساختگی را در زندگی خود پیاده سازی نمائیم هیچگونه اضطرابی نخواهیم داشت و می توانیم با آرامش و لذت زندگی کنیم.

مواردی از کاربرد تکنیک پایان فیلم

این تکنیک کاربردهای زیادی دارد و اگر در زندگی استفاده کنیم یقینا به نهایت رشد خواهیم رسید.

تکنیک پایان فیلم و موانع زندگی و کاری:

انسان در زندگی به موانعی برخورد می کند و نمی داند چگونه این موانع را از سر راه خود بردارد و موجب چالش فکری زیادی برایش خواهد شد وانگیزه  اش کاهش می یابد .برای حل این موانع باید اول موانع را شناسایی کند که اصولا موانع دودسته هستند

انواع موانع:

  • انواع موانع:
  • الف. مشکل:

موانعی که به واسطه نوع کار با  آنها مواجه هستیم و این موانع اساس وجودی آن کار است و گذر از آن امکان ندارد .

مثل فردی که کارش نگهبانی است ولیکن قادر به بیخوابی شب نیست.اینگونه افراد باید پذیرش شغلی داشته باشند یا شغل را عوض کنند .

و موارد مشابه…

ب.مسئله:

موانعی که هنگام کار با آن دچار می شویم در چنین موارد باید از خود سوال و سپس تحقیق کنیم که آیا قبلا کسی در کار با چنین مشکلی برخورد نموده است؟

اگر جواب مثبت بود مسلما ما نیز بعنوان انسان و خلیفه خدا ، باید بتوانیم و تلاش وکوشش و همت خود را افزایش دهیم و نتیجه اخذ می کنیم.این سخن ادیسون را فوق العاده دوست دارم

به اوگفند که تو ۱۰۰۰ بار تلاش وآزمایش ناموفق داشتی خسته نشدی و ادیسون جواب داد من هیچ آزمایش ناموفق نداشتم بلکه  ۹۹۹ راه حلی که به کشف برق منجر نمی شد و سپس راه  حل کشف برق را یافتم .

اگر جواب منفی بود با نگرش پایان فیلم، خیلی از موفقیتها وچالش ها که افراد برای بار اول برخورد کرده وسپس حل کننده آن بوده اند قابل حل است. فقط باید باور کنیم چقدر انسان بزرگ و قدرتمند است .خدا که با بندگانش تعارف ندارد وقتی خداوند انسان را خلیفه خود معرفی می کند نشانگر اوج قدرت انسان و خدایی بودنش است.

تکنیک پایان فیلم و رووابط خانوادگی:

خیلی مواقع افراد در خانواده ها با تعارض مواجه هستند . در روابط تنها توافقی که  وجود دارد ،توافق بر سر تفاوت هاست چون نگرش ها با همدیگر متفاوت می باشد. وقتی با تصویر سازی ذهنی پایان فیلم دعواها و تعارض خود را ببینیم مسلما رفتار خود را عوض خواهیم کرد. یکی از مهمترین مسائل این است که هر کدام از طرفین سعی دارند ثابت کنند من حق هستم و طرف مقابل باطل است.در صورتی که اگر با تکنیک پایان فیلم ،به تجسم ذهنی آخر این بحث و جدال ها فکری کنند نظرشان عوض می شود .بهتر است هر کدام از طرفین مقداری با دید طرف مقابل به موضوع نگاه کند.

تکنیک پایان فیلم و دانشجویان:

دانشجویی که در طول سال تحصیلی مطالعه ای نداشته است اگر با این تکنیک و توجه به سالهای  قبل متوجه تکنیک پایان فیلم سالهای قبل و اضطراب آن موقع شود مسلما  با روزی نیم ساعت وقت گذاشتن اجازه تکرار فیلم سال قبل را نخواهد داد.

یا موقع انتخاب رشته طبق علایق خود،انتخاب می کنند چون طبق آمار افرادی که با علاقه به رشته تحصیلی قدم می گذارند(حتی اگر از نظر اجتماعی رشته تحصیلی آنها محبوب نباشد) بسیار موفق تر در صحنه اجتماع نقش آفرینی می کنند و آقای برایان تریسی در کتاب با عشقت پول بساز نیز به همین موضوع اشاره می کند

تکنیک پایان فیلم و بهبود فردی:

وقتی داغدار عزیزی هستیم اگر با این تکنیک به موضوع بنگریم متوجه می شویم پایان فیلم همه ما مرگ است و خداوند در قران خطاب به پیغمبر خود می فرماید ( تو میمیری وهمه خواهند مرد) پس ناراحتی ما گیرنده آرامش از زندگی ما است و نمی توانیم وظیفه و ماموریت خود را در زندگی انجام دهیم.

وقتی در شراکت اشتباه می کنیم و متحمل ضرر و زیان می شویم با دیدن تجربه پایان فیلم خود درس بگیریم و در قراردادهای کاری در انتخاب شریک دقت و کلیه مفاد قرارداد از جمله سهم هر کس و ضرر و زیان و..کتبا مشخص گردد.

وقتی بخاطر ترس از نه گفتن،ضرر و زیان میکنی با دیدن این تصویر ،سعی می کنی مهارت نه گفتن را بیاموزی و….

وقتی بخاطر ترس از نه شنیدن از دادن پیشنهاد کاری خودداری می کنی و ضرر های آنرا در فیلم خود می بینی و…

و …خیلی از موارد را می شود نام برد

از شما خوانندگان محترم خواهشمندم تکمیل کننده تکنیک آخر فیلم برای زندگی شخصی خود باشید

توصیه می کنم مقاله یادگیری یک کار جدید را مطالعه نمائید.

رابطه فن بیان و موفقیت

فن بیان خوب، شانس موفقیت را افزایش میدهد؟ شاید این جمله عجیب باشد و بگویید موفقت چه ربطی به فن بیان دارد.

فن بیان یکی از ضروری ترین مهارت هایی است که هر فرد باید داشته باشد. و خوشبختانه اکتسابی نیز می باشد یعنی می توان با تمرین و پشتکار آنرا بدست آورد .

فن بیان یک اثر هاله ای روی بقیه مهارت ها دارد به این معنی که اگر فردی فن بیانی خوب داشت از نظر دیگران انسانی توانمند شناخته می شود (هر چند هیچ توانایی نداشته باشد ) و اگر فن بیان نداشت از نظر جامعه فردی بدون توانائی شناخته خواهد شد(هر چند بالاترین توان را دارا باشد).

همانطور که ذکر شد فن بیان اکتسابی است و با تمرین متعدد قابل دستیابی است

خوشبختانه الان به راحتی می توانیم صدای خود را ضبط کنیم و با گوش کردن صدای خود عیب هایش را یافته و مجددا تمرین کنیم

فن بیان ۲ قسمت است :

لحن: چگونگی اداء کلمات ، مکث ها و …است .باید دهان کامل باز شود و کلام ما با قدرت بیان شود .که با تمریناتی مثل:

تمرین صحبت کردن با خودکار(قرار دادن خودکاری در دهان و خودکار را با دندانها گرفته و سپس صحبت می کنیم .انجام روزانه ۵ دقیقه بسیار عالی است)یا مشدد خوانی می توان مهارت را کسب نمود.

وازگان:چگونگی استفاده از واژگان و تنوع آنها می باشد.که با شنیدن سخنان افراد موفق و مطالعه قابل افزایش است.

آقای استیو جابز سخنی بسیار جالب دارد و می گوید نحوه ارائه هر چیز اهمیت آنرا نشان می دهد.

اگر به افراد موفق و تاثیر گذار جهان، نگاهی داشته باشیم متوحه این حقیقت خواهیم شد که همگی آنها فن بیانی خوب دارند.

دكتر “جانسون اكنور” در بوستون آمريكا، رابطه ي جالبي بين واژه ها در كلام افراد و موفقيت حرفه اي آنها پيدا كرد:

او از ١٠٠ مرد جوان كه اهل مطالعه در حرفه خود بودند امتحان واژگان گرفت.
پنج سال بعد، دكتر جانسون روند موفقيت آنها در تجارت را بررسي كرد و رابطه جالبي كشف شد:

از ميان كساني كه نمره واژگان آنها بالا بود، از هر چهار نفر يك نفر تاجر موفقي شده بود.
از ميان تاجران موفق فقط يك نفر در امتحان واژگان نمره پاييني آورده بود.

پس نتیجه گرفت که؛
داشتن دایره واژگان گسترده و به کاربردن واژگان درست در زمان درست ( فن بيان خوب )، ٢٥٪‏ شانس موفقيت در بيزنس را افزايش ميدهد!

برای افزایش و بهبود فن بیان خود باید به افراد موفق نگاه کنیم و از آنها تقلید کنیم

بهبود فن بیان فقط یک راه دارد و آن تمرین است.

تحقیق ۱۰۰میمون از نگاهی دیگر

اقای کن کایز در کتاب صد میمون نتایج تحقیقی را اعلام می دارد که به بتحقیق صد میمون معروف می باشد و سیار تامل برانگیز است بدین جهت تحقیق را ذکر  و از نگاهی دیگر به آن نگاه می کنم:

تحقیق صد میمون:

در جزیره ای در ژاپن، تعدادی از گونه خاصی از میمون زندگی می کردند

غذای این میمونها سیب زمینی شیرین بود و  سیب زمینی ها را با گل های چسبیده به آن می خوردند.

در  سال ۱۹۵۲ یکی از میمونها (بصورت اتفاقی) گل سیب زمینی را شسته و مصرف کرد .

این میمون این کار را ادامه داد و به تدریج میمونهای دیگر نیز این کار را انجام دادند .بدین صورت که  قبل از خوردن سیب زمینی آنرا می شستند .

به تدریج در سال۱۹۵۸(زمانی که ۱۰۰امین میمون این کار را انجام داد) اتفاق خیلی جالبی در جزیره ای دیگر (که حدود ۳۰۰مایل با جزیره قبلی فاصله داشت) رخ داد.

میمونهای آنجا نیز سیب زمینی را( قبل از خوردن با همان روش ذکر شده)شسته و می خوردند.

آقای کن کایز بیان می کند با اینکه ارتباط مستقیمی بین میمونها وجود نداشت ولیکن سطح آگاهی منتقل می شود

به بیانی دیگر وقتی آگاهی و دانش از حد ۱۰۰ میمون فراتر رود بین میمونها همه گیر می شود و همگی آنرا می آموزند.

تحقیق یا تئوری ۱۰۰ میمون از ۲ نگاه قابل بررسی می باشد :

الف.اگر دقت کنیم تجربه یادگیری روی میمونهای جزیره ای با ۳۰۰ مایل فاصله موثر بود .پس می توان با آموزش ۱۰۰نفره کل قشری را آموزش دیده نمود.

به عنوان مثال آموزش ۱۰۰ نفر از پزشکان ،کارمندان یا ….کل آن صنف را بی نیاز می کند البته باید دوره های آموزشی به درستی طراحی شود و قشر هدف با لذت سرکلاسها حاضر شوند.

ب.میمون های جزیره اولیه که با یادگیری از دوست خود زندگی بهتری را تجربه کردند

من از منظر دیگر به تحقیق ۱۰۰ میمون نگاه می کنم.  وقتی میمون اول سیب زمینی را شست و خورد و به کار خود ادامه داد  میمون با این کار خود رضایت وشادی اش را به بقیه میمونها نشان داد(هیچگاه توصیه نکرد که میمونها سیب زمینی را بشویید خوشمزه تر است)میمونها وقتی لذت او را از خوردن سیب زمینی شسته دیدند آنها نیز به تدریج این کار را انجام دادند و…

اگر نتایج تحقیق صد میمون را به انسانها تعمیم دهیم.

همه دوست داریم زندگی خوبی داشته باشیم
همه دوست داریم عدالت جهانی باشد
همه دوست داریم آرامش همگانی شود
و…

هر انسان باید خوبی خودش را نشان دهد و به تدریج نزدیکانش خوبی او را تقلید نموده  و  پس از  آن به  تدریج جهانی می شود.

تحقیق ۱۰۰میمون مرا یاد جمله ای زیبا (که دقیقا نمی دانم مربوط به کیست ولی خیلی پر معنا می باشد )می اندازد

اول دوست داشتم جامعه را اصلاح کنم دیدم خیلی سخت است

سپس تصمیم گرفتم شهرم را اصلاح کنم دیدم سخت است

سپس تصمیم گرفتم خانواده خود را اصلاح کنم دیدم سخت است

فهمیدم راه اصلاح جامعه، فقط اصلاح خودم است اما حیف عمرم تمام شده بود.

صحبت خود را با حدیثی زیبا ادامه میدهم

قال الصادق علیه السلام :

«کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ لِیُرَوا مِنْکُمُ الاِْجْتِهادَ وَالصِّدْقَ وَالْوَرَع

مردم را با غیر زبان دعوت کنید تا از شما اجتهاد، راستگویی و پارسایی ببینند.»

معنی مختصر این حدیث  این است که خودت خوب باش مردم خوب می شوند

اگر دوست داریم عدالت در جامعه باشد باید شخصا در زندگی و خانواده رعایت کننده عدالت باشیم .تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین عدالت را بچشند و عاشق و عمل کننده عدالت در زندگی شوند .مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج عدالت گسترش می یابد.

اگر دوست داریم نظم در جهان حاکم باشد باید خودمان منظظم باشیم و برای زمانهای خود برنامه ریزی داشته باشیم تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین نظم و موفقیت  را بچشند و عاشق داشتن نظم و موفقیت شوند .مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج نظم گسترش می یابد.

اگر دوست داریم اخلاق در جامعه حاکم باشد باید خودمان تحت هیچ شرایطی اصول اخلاقی را زیر پا نگذاریم تا فرزندان و اعضا خانواده شهد شیرین اخلاقیات را بچشند. تا فرزندان و خانواده عاشق و عمل کننده به اصول اخلاقی شوند  و مسلما همسایگان نیز عاشق رفتار خانواده کوچک ما شده و به تدریج عدالت گسترش می یابد.

اگر دوست داریم در ادارات کار بدون معطلی انجام شود بعنوان کارمند از خودمان شروع و مسئولیت پذیر باشیم تا همکاران از رفتار ما لذت برده و آنها نیز شروع کنند و ارباب رجوع ها نیز لذت برده و در کار خود انجام دهند.

جهانی شدن کدام صفت را زیاد دوست داریم ؟؟

در آستانه ماه رمضان(ماه میهمانی خداوند ) قرار داریم بیائیم بجای توصیه گرایی عملگرائی  را در خود تقویت کنیم به قطع یقین جامعه عالی خواهیم داست.

داستان عالی در مورد اثرات افکار و باورها

اثرات افکار و باورها بر هیچکس پوشیده نیست .بعضی افراد فقط آنرا تلقینی  بیش نمی دانند ولیکن باور ها فوق العاده در یشرفت و پسرفت انسان مهم است .با داستانی به ادامه موضوع باورها می پردازم.

بومیان آفریقائی روی تنه درخت حفره هائی ایجاد می کنند و در این حفره ها گردو می گذازند

میمونها برای خوردن گردو ، دست را داخل این حفره ها می کنند و وقتی گردو را در مشت می گیرند ،
دیگر نمی توانند دست خود را بیرون بیاورند .میمون همچنان جیغ می زند و بالا و پائین می پرد ، اما به فکرش نمیرسد که برای رهائی دستش را باز کند و از دام آزاد شود و نهایتا به دام  شکارچیان می افتد

افکار و باورها غلطی که بدون فکر قبولش کرده ایم ،گردوه های ما هستند. اگر آن ها را رها کنیم ، آزاد می شویم ،

بنابراین  مشتمان ( ذهنمان )را باز کنیم تا آزاد شویم .

نکته فوق العاده مهم این است که مغز ما در راستای افکار و باورها ی ما حرکت می کند.

اگر باور داشته باشیم که “دوری و دوستی “از همنشینی با دوستان خود حس خوبی نخواهیم داشت.

اگر باور داشته باشیم که “از دل برود هر آنکه از دیده برفت” مسلما از دوری دوستان خود لذت نمی بریم و بصورت ناخودآگاه کسی را که نمی بینیم فراموش می کنیم.

پس هر کجا دیدیم پیشرفت ما دچار اختلال شده است یک بررسی روی افکار و باورها ی خود داشته باشیم متوجه شویم آیا افکار و باورهای ما گردوهایی در دستان ما نباشد؟

پدر بزرگ من داستانی تعریف می کرد که شخصا در هیچ کتابی رویت نکرده ام ولیکن برای تکمیل موضوع داستان خوبی است:

روزی چند نفر در بیابانی مملو از بوته های خار  حرکت می کردند و دسته کلید یکی از آنها در آنجا مفقود شد .در جستجوی دسته کلید بودند که مردی ساده به آنها رسید و گفت “دارید چکار می کنید”

آنها تصمیم گرفتند که این مرد را سرکار بگذارند و به او گفتند “ما برای حاجات خود اینجا آمده ایم. وقتی جاجتی داشتیم لباسهای خود را از تن بیرون می آوریم  و بین بوته های خار می دویم تا حاجت روا شویم “و سپس از او جدا شدند

سال بعد بصورت اتفاقی از آنجا می گذشتند متوجه شدند که آن مرد و چند نفر دیگر با بدنهای خونین مشغول حرکت بین خارها هستند و چون علت را جویا شدند گفتند” سال پیش یکنفر ما را آگاه نمود و از آت روز به بعد وقتی حاجت داریم می دویم و حاجت روا می شویم”

اگر باور به موفقیت داشته باشیم موفق می شویم

اگر باور به نداشتن پارتی و موفق نشدن داشته باشیم مسلما موفق نمی شویم

و اگر…

درسال جدید یک بررسی روی افکار و باورها خود داشته بایم.

داستان موش و امید

اصولا از امید بعنوان عامل پیشرفت و ترقی هر فرد نام برده می شود ولیکن اکثرا به اثرات امید آگاه نیستند

برای آشکار شدن اهمیت امید  داستانی را ذکر می کنم میدوارم مورد توجه قرار گیرد

دانشمندان تعدادی موش را  داخل يك استخر آب انداختند.

تمامی موشها فقط ١٧ دقيقه توانستند زنده بمانند و در نهايت خفه شدند!!!

دوباره دانشمندان با اينكه می‌دانستند موش‌ها بيش از ١٧ دقيقه زنده نمی‌مانند، تعداد ديگری موش را به داخل همان استخر انداختند و چون می دانستند موشها  ١٧ دقيقه بعد خواهند مرد، تمامی موشها را قبل از ١٧ دقيقه از آب جمع كردند و تمامی آنها زنده ماندند!!!!

موشها پس از مدتی تنفس و استراحت دوباره به آب انداخته شدند!!!!!
حدس می‌زنيد اين بار چند دقيقه زنده ماندند؟

۲۶ساعت طول كشيد تا آنها مردند.
آنها به اين اميد كه دوباره دستی خواهد آمد و نجات پيدا می‌كنند، ٢٦ ساعت تمام طاقت آوردند.

اميد، بهترين و بالاترين قوه محرك زندگی است!!!!
تمامی عاشقانی كه به هم نرسيدن
تمامی مغازه داران و كاسبانی كه ورشكست شدند
تمامی مريضانی كه شفا پيدا نكردند
تمامی تلاشهايی كه به ثمر ننشست
همه و همه از فقدان اميد بوده است
هميشه به فردای بهتر اميدوار باش
هميشه به رحمت خداوند و قدرت خودت اميدوار باش
اگر به خودت اعتماد کامل داشته باشی و بدانی که انسان اشرف مخلوقات است و خلیفه خدای بینهایت، قدرتمند است هیچگاه ناامید نخواهی شد.

طرز ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ…!
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ…
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ…
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ…
یکی دیگه، به خودش نمیرسه…
ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ…
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ…!
یکی محبت نمیکنه…!
یکی دیگه، محبت نمی‌پذيره…!
و…..

این گونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩم‌ها در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ‌ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ می‌شوند…!”
پائولو كوئیلو

پیشنهاد می کنم مقاله مراحل یادگیری یک فرایند چدید را مطالعه کنید

راز دستیابی به موفقیت

اینجانب با بررسی زندگی افراد موفق ، و علت موفق شدن آنها به فرمولی ۷ مرحله ای برای دسترسی به موفقیت  پیدا نموده ام و یقین دارم  برای کسب و رسیدن به موفقیت مهارت ها و شروط ۷ گانه زیر الزامی است که دز زیر ذکر می کنم امیدوارم مورد توجه مخاطبین محترم وبسایت مجموعه مهارت ارتباط قرار گیرد.

شروط موفقیت

شرط اول موفقیت :عدم ترس از شکست

چندی پیش مقاله ای خواندم خیلی خالب بود برای روشن تر شدن موصوع آنرا ذکر می کنم.

از ادیسون سوال شد ۱۰۰۰ بار برای برق تلاش کردی و نتیجه نگرفتی آیا از شکست خسته نشدی؟

ادیسون جوابی داد که رمز اصلی موفقیت انسانهاست ،اوگفت من ۹۹۹ راهی را که به کشف برق منجر نمی شد کشف کردم من هیچگاه شکست نخوردم.

و تا انسان شکست نخورد موفقیت پیدا نخواهد کرد با ویدئویی از آقای دارن هارلی این بند را به اتمام می رسانم.

شرط دوم موفقیت:نداشتن کامل گرایی

یک دروغی ناخواسته افراد به خود می گویند. چون ترس از شکست دارند به این عنوان که ما کامل گرا هستیم و تا همه خواسته هایمان براورده نشود و تا زمانی که نتوانیم عالی کاری را انجام دهیم کاری نمی کنند .بقول یکی از اساتید که می گفتند اگر انسان به کره ماه نیز قصذ سفر داشته باشد باید از خانه بیرون بیاید یعنی باید کار را شروع کند و به تدریج به یافتن عیوب و برطرف کردن آنها بپردازد.

شرط سوم موفقیت: تمرکز بر هدف

یک ضرب المثل زیبا و پرمعنی وجود دارد که می گوید آدم نمی تواند همزمان دو خرگوش را تعقیب کند

انسانهای موفق فرصتی در مورد آیثنده و نیازها  علایق خود فکر می کنند و سپس روی آن تمرکز می کنند تا آنرا کسب نمایند.

نکته مهم: همانطور که در کتاب تفاوت بهانه است بهتر زندگی کنیم در موردشناسنامه شخصی به استحضار رسید انسانهای برونگرا در مورد همه موارد سطحی اطلاع کسب می کنند ولی درونگرا ها در یک موضوع خاص و مورد علاقه بصورت عمیق اطلاعات کسب می کنند.در این مورد انسانها برونگرا حتما دقت کنند

شرط چهارم موفقیت:خوش بینی

همانطور که خیلی از بزرگان از این روش استفاده کرده اند. کلمه نمی شود را از لیست واژگان خود حذف کرده اند آنها در مورد هر کاری ۲ واکنش دارند:

  • آن کار قبلا نیز انجام شده است در نتیجه با اطلاع از این موضوع می گویند پس من نیز می توانم
  • آن کار تا کنون انجام نشده باشد در نتیجه با علم به این موضوع می گویند باید علت عدم انجام آن کار را بیابم و آن کار را انجام دهم.

شرط پنجم موفقیت:شروع پیوسته و مداوم (هر روز بهتر از دیروز)

دارن هاردی در کتاب اثر مرکب  راز موفقیت را انجام کارهای روزانه و منسجم و داشتن انظباط شخصی می داند .اگر برنامه بزرگان موفقیت ودینی را نگاه داشته باشیم می بینیم آنها برای لحظات عمر خود برنامه ریزی منسجم داشتند

شرط ششم موفقیت:استقبال از انتقاد

در جامعه از انتقاد به خوبی یاد نمی شود ولیکن انتقاد بازخورد بیرونی کارهای ما می باشد .اگر به انتقادها توجه کنیم می توانیم بازخورد بیرونی خود را اصلاح کنیم.افراد منتقد دو دسته هستند

  • دوستان ما: این افراد با انتقاد دوست دارند پیشرفت ما را شاهد باشند که با گوش دادن و رنجیده خاطر نشدن بهترین خودمان خواهیم شد
  • دشمنان ما:انها با انتقاد هدفی جز تخریب ندارند و با گوش دادن می توان تنها ابزار آنها را گرفت

سوال مهم:ایا هر انتقادی قابل اجرا است؟

جواب :اگر مطالب را مطالعه کنید از برای نوشتن از گوش دادن استفاده نمودم یعنی به همه انتقادها به عنوان بازخورد بیرونی خود گوش دهیم و در صورت صلاحدید و تشخیص شخصی (مغایر با اهداف بود)آنرا اصلاح کنیم.

شرط هفتم موفقیت:داشتن مهارت نه گفتن

شاید سوال شود که نه گفتن چه اثری برموفقیت دارد ولیکن از نظر من یکی از علل بزرگ همین می باشد

نه گفتن به دیگران و خودمان در شرایطی که می خواهیم کاری خلاف برنامه و هدفمان انجام دهیم.

وقتی کسی تقاضایی دارد و شما قلباً راضی به بله گفتن نیستید؛ باید بتوانید نه بگویید. زیرا…

احساستان باید با عملتان یکی باشد تا نتیجه خوب برای طرف مقابل داشته باشد‌‌…
شما بیشتر از هر کس دیگری برای خودتان اهمیت قائل شوید و خودتان را دوست داشته باشید. این به معنی خودبینی نیست…
اگر دیگران را دوست دارید باید صادق باشید و روی مدار صداقت باشید..
رودر واسی و بله گفتن اجباری باعث بروز بیماری‌های اعصاب مثل استرس، عصبانیت، فشار عصبی می‌شود.

بنابر این اگر سلامتی خود را دوست دارید تمرین کنید که «نـه» را به راحتی بگویید…

چگونگی ارتباط نیازهای اساسی و ارتباط موثر

ارتباط موثر چیست :

سوالی است که از هر فرد پرسیده شود به راحت بودن آن ادعا میکند ولیکن وقتی خواسته می شود توضیح داده شود در جواب سکوت می شود جون همه بصورت تئوری با تصورات ذهنی خود آنرا تعریف کرده ولیکن امکان بیان نداریم .تعریفی کلی:

همه نیازمند ارتباط می باشند و چگونگی این ارتباط که بتوان بدون خشونت وکنترل گری هر دو طرف به نتیجه مورد علاقه خود برسند را ارتباط موثر گویندو در مقاله ای بیشترتوضیح داده شد

نیازهای ۵ گانه در مقاله ای توضیح داده شد .در این مقاله سعی دارم ارتباط نیازهای ۵ گانه را با ارتباط موثر بررسی نمایم.

ارتباط نیازهای اساسی و ارتباط موثز

نیازهای اساسی و ارتباط موثز

 

نیازهای اساسی و ارتباط موثز

نیازهای اساسی و ارتباط موثز

نیاز به حفظ بقاء

وقتی فردی ارتباطات خوبی داشته باشد و بدون ناراحت شدن و ناراحت کردن دیگران نیاز بقا خود را مطرح کند نیازش راحت تر تامین خواهد شد.نیاز بقا بصورت کلی ذکر شده است در صورتی که کارمندان ادارات در صورت داشتن تعاملات بهتر با محیط و همدیگر ،سیستم اداری به راحتی با آنها تعامل داشته و رشد و پیشرفت اداری خیلی خوب خواهد شد.

نیاز به عشق و احساس تعلق

وقتی فرد بتواند بهترین اثر بخشی را داشته باشد مسلما محبوب خواهد شد.

نیاز به قدرت

وقتی کسی ارتباط موثر داشته باشد مسلما دوستان و طرفداران و در نهایت قدرت بیشتری خواهد داشت

نیاز به آزادی

چون افراد با ارتباط موثز دوستان و محبین زیادی دارند مواقعی  که فرد نمی تواند کاری را انجام دهد دوستان برایش انجام خواهند داد و می تواند از آزادی خود لذت ببرد.

 

نیاز به تفریح

با بهترین وجه تفریح و شادابی دارد

همانطور که ذکر شد ارتباط موثر روی تک تک نیازهای اساسی موثر بوده و از طرفی می دانیم که هر رفتار انسان عملی  برای رسیدن به یکی از نیازهای اساسی انسان است .

دقبقا مشهود بود که نیازهای اساسی و ارتباط موثز شدیدا به هم ربط دارند و با تست هایی می توان مقدار نیاز اساسی خود را بیابیم

در خاتمه توصیه می شود مقدار نیازهای اساسی خود را یافته و مبادرت به تامین آن نمائید.

 

نیازهای انسان کدامند و چگونه تعیین می شود؟

بحث در مورد نیازهای انسان موضوع مهمی است .چون با دانستن آنها می توانیم در جهت تامین آن و سپس شادکامی برسیم.

مجددا یادآوری می شود که هر انسان  علاوه بر دنیای مطلوب و ادراک که  به صورت اختصاصی برای خود دارد نیازهای او نیز  قابل بررسی است.

از نظر آقای گلسر (مبدع تئوری انتخاب) هر انسان نیازمند ۵ نیاز اساسی است که عبارتند از:

 

۱.نیاز انسان به حفط بقاء

۲ .نیاز انسان دوست داشتن و احساس تعلق

۳. نیاز انسان به  قدرت و پیشرفت

۴. نیاز انسان به آزادی

۵. نیاز انسان به تفریح

ویلیام گلسر بوجود آمدن  نیازهای انسان را بصورت تدریجی به شرح زیر ذکر می کند:

نیازهای انسان و نیاز به حفظ بقا:

انسان های اولیه با نیاز به بقا زندگی می کردند و تلاش آنها فقط حفظ و ادامه بقا بود.آنها یاد گرفته بودند باید از کارهایی که موجب مشکل برای بقا و زندگی آنها می شود دوری کنند .وقتی فردی چیزی به سمت ما پرتاب می کند بدون اختیار سر خود را می چرخانیم یا دستمان را مقابل صورت می گیریم . نیاز به امنیت، داشتن شغل، داشتن مسکن نیز جزء نیاز به حفظ بقا محسوب می شود.

 

نیازهای انسان ونیاز انسان به دوست داشتن و احساس تعلق:

انسانها یاد گرفتند که با توجه به اینکه با همدیگر زندگی کنند تامین بقا آنها بهتر صورت میگیرد .و بهتر می توانند تغذیه فراهم نمایند و در مقابل خطر بهتر می توانند از خود دفاع کنند. انسانها دوست دارند به دیگری عشق ورزیده و از طرفی دوست داشته شوند. خانواده ، همکار ،همسایه و دیگران فرقی ندارد .بعضی افراد این نیاز را با همه افراد تامین نموده و بعضی فقط با خانواده تامین می کنند

 

 

نیازهای انسان و نیاز انسان به قدرت:

انسانها یاد گرفتند که تا قدرت نداشته باشند نمی توانند نیاز بقا خود را تضمین کنند و هر که قدرت بیشتری داشته باشد بقا او حتمی تر است.

انسانها دوست دارند پیشرفت کنند. مهارت کسب کرده و دستاوردی داشته باشند

نیازهای انسان و نیاز به آزادی:

چون انسانهایی که قدرت داشتند انسانهای دیگر را تحت تسلط خود قرار می دادندبدین صورت ، نیاز به آزادی پدیدار گردید.

انسانها دوست دارند آزادی داشته باشند. هیچ انسانی علاقه مند نیست تحت مالکیت فردی باشد .آنها دوست دارند حق انتخاب و خودمختاری داشته باشند

 

نیازهای انسان و نیاز انسان به تفریح :

با گذشت زمان این نیاز نیز در انسانها احساس شد و از تفریح حس خوبی داشتند.

لذت ، شوخی ،بازی ،  خنده و یادگیری از مصادیق این نیاز است

نکته مهم

با توجه به اینکه نیاز به معنویات نیز در انسانها وجود دارد شخصا احساس میکنم این نیاز را می توان زیر مجموعه ردیف ۲ یا ۳ قرار داد.

بعضی افراد به خاطر احساس تعلقی که از روح خدا در آنها دمیده شده دنبال معنویات هستند.

بعضی افراد چون خدا را قدرت مطلق می دانند برای وصل شدن به قدرت و یافتن قدرت به معنویات متوسل می شوند.

در زندگی خودمان شاهد هستیم بعضی افراد فقط دنبال قدرت و پیشرفت هستند و بعضی فقط عاشق خانواده و بعضی بخاطر ترس و وحشتی که بخاطر از دست دادن کار خود(حفظ بقا) دارند . هیچ کاری برای تامین نیازهای دیگر نمی کنند .هر فردی برای آرامش خود به تامین مقداری از این ها نیاز دارد و با تامین آن به آرامش می رسد.

با توجه به نظر آقای گلاسر همه افراد این نیازها را دارند اما مقدار آنها متفاوت است به عنوان مثال:

 

۱) همه می دانیم که نیاز به بقا بالاترین نیاز است ولیکن بعضی افراد بخاطر دفاع از کشورشان جان خود را به خطر می اندازند  نشان می دهد که احساس تعلق (از نوع مادی یا الهی آن ) این افراد از نیاز به بقا بالاتر است.

یاد وخاطره قهرمانان ملی را گرامی می دارم

مثال ۲)یا فردی بخاطر پیشرفت شغلی خود حاضر می شود خانواده را ترک کند یا با همه دوستان خود قطع رابطه نماید

مثال ۳)  اگر حداکثر نیاز هر فرد به نیازهای فوق را ۵ فرض کنیم فرد فرضی X

۳ واحد تامین نیاز بقاء
۲واخد نیاز به احساس تعلق
۵ واحد قدرت و پیشرفت
۴ واحد آزادی
۲ واحد تفریح

نکته مهم:

تست هایی برای تشخیص نیازهای فردی به این نیازها موجود است و هر فرد می تواند با  این تست ها مقدار مورد نیاز خود را بدست آورد و برای شاداب زندگی کردن در تامین آن بکوشد.

از شما درخواست می کنم نسبت به انجام تست تشخیص نیاز انسان برای خودت اقدام کنی و سعی در براورده و تامین کردن آنها داته باشی.